چند وقته گیردادم که بیایید کمی گریه کنیم مثل بچه ای که شیر می خواد . امشب براتون یه خبر خوب دارم . شنیده ها حکایت از تغییر بعضی مدیران شهرستان در آینده نزدیک دارد . برای تعجیل در این کار خیر صلواتی مرحمت فرمائید. ای خدا سایه این مجسمه های کبر و غرور را از سر مردم کوتاه کن ُخدائیش در حد و اندازه های مدیران دولت احمدی نژاد با شعار مهرورزی نیستند .
چند وقت پیش مطلبی نوشتم با این تیتر که بیایید کمی با هم گریه کنیم . حال می خوام بگم که گریه های من و شما کار خودش رو کرد. قبل از بیان مطلب می خوام براتون فضای یه کاریکاتور را ترسیم کنم، شما خودتون تصویرش را در ذهن بسازید .
تصور کنید مردم در حال خارج شدن از مسجد جامع شهر هستند و زیر بغل هر کدوم از اونها یک جفت هندونه بزرگه که دارن باز زحمت می برن خونشون ، یه بابایی را هم تصور کنید که اینقدر بار هندونش سنگینه که زیر سگینی اون داره زمین می خوره . دو تا نیسان را هم به تصویر ساخته شده در ذهنتون اضافه کنید که از یه در دیگه دارن هندونه می برن تو مسجد . یه ابر بالا سر یه نفر باز کنید و تو اون بنویسد ( خدا پدرشون رو بیامرزه همینم قنیمته )
حضرات مسئول قدم رنجه فرمودند و همچون سالها ی گذشته در سالروز پیروزی انقلاب مردم نراق را با وعده و وعید سر کار گذاشتندو کار هایی را که دیگران کرده بودند و آنها در آن هیچ نقشی نداشتند به پای خودشون تموم کرده و رفتند و به ریش همه ما خندیدند.
برای نمونه
سالن تربیت بدنی خودشون را تکمیل کردن
شهرک صنعتی خودشون را توسعه دادند
اعتبار بازگشایی خیابون اصلی خودشون را از ریاست جمهوری به زور گرفتند .
سالن های اجتماعات و کتابخانه های خودشون رو تجهیز کردند .
فاضلاب شهر خودشون را تکمیل کردند .
ادارات شهر خودشون را تجهیز کردند و در مقابل ادارات شهر ما را منحل
80 واحد ساختمان بنیاد مسکن را برای اقشار آسیب پذیر در شهر خودشون ساختند .
مدارس شهر خودشون را در مقابل زلزله استحکام بخشی کردند .
بهداشت ودر مان خودشون را تجهیز کردن
اینا رو نوشتم که نرن تعریف کنن بگن کسی نفهمید ولی ما شهرمون را همچون گذشته نه با اتکای به دولت بلکه با توکل به خدا و با تکیه برخیرین بزرگمان خواهیم ساخت . خوبه بدونید نراق از جمله معدود شهر هایی است که هیچ مدرسه ای در آن توسط دولت ساخته نشده است. خدا رحمت کند پدر و مادر حاج عباس معصومی را که شهر نراق را به برکت فکر بزرگش( تاسیس دانشگاه آزاد) از نابودی حتمی نجات داد وگرنه حالا با سیاست های اعمال شده پیدا کردن یه جون بیست ساله در آن غنیمت بود .
یه خبر خوبم براتون دارم که خیلی از حرفای قبلی ناراحت نشید .
همین آقای معصومی قراره یه حوزه علمیه هم در نراق تاسیس کنه و زمینش رو هم شنیدم آقای دستمالچی به مساحت 8000 متر رایگان اهدا کرده . برای شادی ارواح پدرو مادر هر دوتاشون صلوات بفرست .
تا کور شود هرآنکه نتواند دید .
در روایتی از قول معصوم می خواندم اگر خداوند باطن افراد را در روی زمین آشکار کند مردم از دفن اموات خود ممانعت می کنند و اموات بر روی زمین می مانند به راستی حرمت یک انسان تا کجاست که خداوند بدترین آنها را اجازه افشای راز و علنی کردن گناهان نمی دهد . ولی ما انسانها بعضا سعی داریم برای رسیدن به اهداف دنیوی خود اسرار مردم را فاش کنیم . ما از اسلام چه می دانیم و از دانسته ها به چه اندازه عل می کنیم ؟
امروز خداوند توفیق داد و کار تصویر برداری از خانواده محترم شهدا را آغاز کردم . سکانس اول این مجموعه از نمای بسته قبر مادر شهیدان محمودی آغاز می شود . با جمعی از دوستان همراه با توسل به حضرت فاطمه زهرا(س) کار خود را از خانواده شهید سید حسن جوادی شروع کردیم . خانواده شهید جوادی همسایه دیوار به دیوار خانه ما است و من خاطرات زیادی از این سید شهید دارم .
فردا صبح قرار است با دو خانواده دیگر مصاحبه نمائیم . البته اگر عمری باقی باشد .
امشب جلسه برنامه ریزی یادواره شهدای شهر بود. همرزمان شهدا گرد هم آمده بودند تا در کنار نسل جوان مقدمات یک یادواره باشکوه را برنامه ریزی نمایند. من رسما به این جلسه دعوت نشده بودم ولی از آنجایی که ارادت خاصی به شهدا دارم خودشان به صورت اتفاقی مرا دعوت کردند خدا را به پاس این نعمت شکر می کنم . بعد از جلسه خیلی به این موضوع فکر کردم که وظیفه ما در قبال خانواده محترم شهدا چیست قصد دارم با تهیه فیلمی از خانواده شهدای شهر نراق و ضبط خاطره های آنها کمکی به انتقال این میراث معنوی به نسل آینده نمایم تا روحیه ایثار و فداکاری برای دفاع از ارزشها به فراموشی سپرده نشود .
دهه فجر ایامی است که به میمنت آن مسئولین در این روزها در بین مردم ظاهر شده و پروژه های به بهره برداری رسیده را رسما افتتاح می نمایند اما سالها است مردم شهر نراق به گذراندن این ایام بدون افتتاح پروژه عادت کرده اند.
این اشکال از کجاست از مردم یا مسئولین ؟
بزرگترین میراث معنوی شهر نراق در حال نابودی است
منزل فاضلین نراقی با قدمت نزدیک به 300 سال یکی از منحصر به فرد ترین اماکن تاریخی شهر نراق است که با مصالح خشت و گل ساخته شده و طاقی در آن وجود دارد که به آن طاقدیس می گویند . این بنا محل تولد ملا مهدی نراقی و محل فوت فرزند برومندش مولا احمد نراقی معروف به فاضل نراقی می باشد .این پدر و پسر دو تن از بزرگترین علمای شیعه قرن 12 و 13 هجری می باشند که در طی حیات با برکت خود آثار متعددی در زمینه فقه ، اصول ، ریاضیات ، نجوم ، فلسفه ،منطق و اخلاق باقی گذاشته اند . مرحوم ملا احمد نراقی به تعبیر مقام معظم رهبری(( تنها فقیهی است که در خصوص نظریه ولایت فقیه نظری قاطع، صریح و روشی را بیان کرده است .)) معراج السعاده ، عواید الایام ، طاقدیس ، مستند الشیعه از معروفترین تالیفات آن عالم بزرگ است که در زمان خود مرجع تقلید فتحعلیشاه قاجار بوده است و کتاب معراج السعاده را که ترجمه کتاب جامع السعادات پدرش حاج مهدی نراقی است به شفارش ایشان به رشته تالیف در می آورد و به اعتراف اهل علم سیاسی ترین کتابی است که در دوره قاجار به شکل اخلاقی به نگارش در آمده است . منزل تاریخی این استوانه های علم و معرفت در شهر نراق زاده گاه آنها به علت بی توجهی در حال تخریب و نابودی است و این می طلبد که ارگانها و نهاد های مرتبط جهت حفظ این میراث معنوی اقدامی عاجل بعمل آورند .
محتشم کاشانی مرثیه سرای معروف عصر صفوی اصالتا نراقی است .
شمسالشعرا کمالالدین محتشم کاشانى پسر خواجه میراحمداز خاندانى متمکن در کاشان بهوجود آمد که اصلش از نراق بود. و اکنون با توجه به اینکه نراق جزو استان مرکزی محسوب می گردد محتشم به دو استان کشور یعنی مرکزی و اصفهان تعلق دارد و این افتخاری است برای مردم فهیم شهر تاریخی نراق که از چنین پشتوانه های فرهنگی بزرگی برخوردار می باشند .
نراق در سالیان گذشته به لحاظ نزدیکی مسافت ، قرابت فرهنگی زیادی با شهرکاشان داشته و عمدتا خانوانده های متمکن برای تحصیل و کسب و کار این شهر تاریخی را اکه از رونق خوبی هم برخوردار بوده انتخاب می کرده اند. خواجه میر احمد پدر محتشم تاجری بود که برای رونق تجارت خود از شهر نراق به کاشان مهاجرت نمود ، این مهاجرت موجب گردید که محتشم مانند شاعر معاصر خود خواجه ثنائى که او هم بازرگان زاده بود در آغاز جوانى کار پدر را دنبال کند و سپس از کار دست باز داشت و شاعرى را شغل خود ساخت و در این فن شاگردى مولانا صدقى استرآبادى اختیار کرد، و با شاعران عهد خویش مانند حیرتى تونى، حالى گیلانى، مجاهدالدین خوانسارى، امیر شمسالدین محمد کرمانى، میرزا سلمان جابرى اصفهانى (از بزرگان دولت صفوى)، ضمیرى اصفهانى و وحشى بافقى و دیگران رابطه داشته و با آنان مشاعره و مکاتبه مىنموده است، و اگرچه زندگانى را با بازرگانى آغاز کرده بود لیکن به زودى با استفاده از مهارت خود در شعر ثروتى اندوخت و زندگى پرجلالى ترتیب داد.
محتشم در اصل و بنیاد شاعرى خود قصیدهسرائى مداح بود و پادشاهان و بزرگانى را مانند شاهتهماسب صفوى، غیاثالدین میر میران حاکم یزد، پسران شاه تهماسب و نیز در همان حال پادشاهان جزء دکن و جلالالدین اکبر و امثال آنان را مدح مىگفت و قصیدههائى در ستایش آنان مىفرستاد.
اما شهرت عمدهٔ محتشم در ساختن شعر مذهبى او است، خاصه در رثاء اهلبیت. در علت اشتغال محتشم بدینگونه شعر نوشتهاند که روزى قصیدهاى در مدح تهماسب صفوى و شاهزاده پریخان خانم فرستاد ولى شاه پس از شنیدن آن ”فرمودند که من راضى نیستم که شعرا زبان بهمدح و ثناى من آلایند، قصاید در شأن شاه ولایت پناه و ائمهٔ معصومین علیهمالسلام بگویند، صله اول از ارواح مقدسهٔ حضرات و بعد از آن از ما توقع نمایند...“
محتشم در عهد خود از شاعران نامآور و محل احترام و توجه بود و چندتن از شاعران معروف زمان شاگرد او بودهاند مثل میرتقىالدین کاشانى صاحب تذکرهٔ مشهور خلاصةالافکار و نوعى خبوشانى و مظفرالدین حسرتى و ظهورى ترشیزى. میرتقىالدین مجموعهٔ اثرهاى استادش محتشم را در پنج کتاب شعر و دو کتاب آمیخته از پیوسته و پراکنده فراهم آورد.
اکثر مردم این شعر محتشم را که در رثای سالار شهیدان سروده است را شنیده اند که با این بیت شروع می شود
باز این چه شورش است که در خلق آدم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است .
مرگ محتشم بهسال ۹۹۶ روى داد و مقبرهاش در کاشان برپا است.