شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ

افسردگی ناشی از حسادت با دیازپام درمان نمی شود!!!

 

از نگاه مرحوم  فاضل نراقی حسد در بین امراض نفسانی از همه بزرگتر ، مخرب تر ،خبیث ترین و بدتر است .

ملا احمد نراقی در کتاب اخلاقی معراج السعاده خود  حسد را اینگونه تعریف می کند : حسد عبارت است از تمنای زوال نعمت از برادر مسلم خود، از نعمت هایی که به صلاح او باشد .

اگر کسی نعمتی را در دیگران ببیند و مثل او را برای خود بخواهد به آن غبطه می گویند که نه تنها مزموم و ناپسند نیست بلکه به آن سفارش هم شده است و این نباید با حسادت اشتباه گرفته شود .

نراقی معیار تشخیص حسادت را آن می داند که انسان نعمتی را برای خود بخواهد ولی آن را برای برادر دینی خودنخواهد .

در نگاه نراقی حسود فردی بیچاره و پیوسته محزون و غمناک است که به لحاظ حسادتی که به افراد می ورزد ثواب و حسنات طرف مقابل را زیاد می کند و درجه او را بلند می گرداند و به جهت غیبتی که حسود از افراد می کنند و سخنی که در حق او می گوید گناه او بر دوش خود می گیرد و اعمال نیک خود را در دفتر اعمال او منتقل می نماید .

فاضل نراقی در بیان این نکته که چرا این صفت بدترین رذایل اخلاقی است و حسود شریر ترین افراد است می گوید : حسود با حسادت خود در واقع خلاف اراده  خدا را می طلبد . کسی که به نعمتی می رسد در واقع از فیض خدا بهره گرفته است و مشیت و اراده او چنین اقتضا نموده که آن نعمت به بنده برسد ولی حسود مسکین نابودی آنرا می خواهد و این نیست مگر نقض مقدرات الهی و اراده ای خلاف اراده خدا و حسود در واقع خدا را دارای نقص می داند و خدا را العیاذ با الله جاهل می داند. آنچه خدا می کند محض خیر و صلاح افراد است پس حسود در حقیقت دشمن خیر و طالب شر و فساد است و به همین دلیل انسان حسود شریر ترین مردم است و چه خباثتی از این بالاتر که کسی از راحت دیگران ناراحت باشد .

نراقی به استناد آیات و روایات در کتاب معراج السعاده خود حاصل کار حسود را ذایل شدن عبادات و کارهای نیک و غم و غصه و اندوه می داند .

به نظر این حقیر بیشتر امراض روحی و اعصاب و روان نتیجه همین خلق و خوی پلید حسادت است که ما سعی داریم آنرا با قرص های دیازپام و آرام بخش های مختلف آنرا درمان کنیم ولی درمان واقعی بخش اعظمی از این بیماریها ی عصبی که منشاء روحی دارد مبارزه با خصلت پلید و شیطانی حسادت است .

شما در این خصوص چه نظری دارید ؟      

حق ندارید هیچ کس جز خودتان را ملامت کنید !!!

معمولا افراد یا گروه ها برای اینکه بتوانند رای مردم را جذب کنند قبل از انتخابات برنامه ها ، طرح ها و اقدامات خود را از طرق مختلف به اطلاع مردم می رسانند و بعد از اینکه مردم به برنامه ها رای دادند در طول مدت مسئولیت آنها خواستار جامه عمل پوشاندن به آنها خواهند شد . متاسفانه در شهر ما بعضی ها چنان خیالشان از بابت رای مردم راحت بود که حتی به خود اجازه ندادند عکسی برای تبلیغات چاپ کنند تا چه برسد به ارائه طرح و برنامه، حالا هم  خود را پاسخگوی هیچکس یا گروهی نمی دانند . به قول معرف به جای بدهکار مردم اکنون  طلبکار آنها  شده و اعتقاد دارند که توده مردم درک صحیحی از واقعیت های پیرامون خود ندارند .

جای این سوال مطرح است که وقتی این مردم به پای صندوق رای می رفتند و شما را به عنوان نماینده خود انتخاب می کردند مردمی فهیم ، دانا و کار درست بودند ولی حالا که مطالبات خود را پیگیری می کنند باید انگ نفهمی به مردم زد و آنها را برای حفظ آبروی کذایی از مسئولین پنهان کرد!

همانطور که می دانید توصیه اکید حضرت علی(ع) به فرمانداران و استانداران زمان خود حضور بی واسطه در بین مردم بود و همیشه به این موضوع تاکید داشتند که موانع این تماس مستقیم را بردارید و در بین توده مردم ظاهر شوید حالا افرادی در شهر ما به این نتیجه رسیده اند که مسئولین نباید مستقیم با مردم در تماس باشند و نه تنها خود زمینه این حضور را فراهم نمی کنند بلکه اگر به طریقی مقدمات این کار توسط افرادی دیگر فراهم گردد به خود اجازه می دهند با زدن برچسب تند رو و احساساتی و ... شخصیت دیگران را زیر سوال ببرند . در حال حاضر بیش از این به صلاح نمی بینم موضوع پیش آمده را باز نمایم ولی چنانچه این تخریب ها ادامه داشته باشد این حق را به خود خواهم داد که از این طریق دیدگاه برخی اعضاء منفعل شورا را صراحتا به نقد کشیده تا افکار عمومی در جریان واقعیت ها ی جاری شهر قرار بگیرند و قضاوت درست بودن یا نبودن آنرا را به مردم خواهم سپرد .

اما در این بخش روی سخنم با جوانان شهر است اگر وضع به همین منوال بگذردو شورای شهر را از حالت انفعال خارج نکنید و  مطالبات خود را مطرح و پیگیر تحقق آن بخصوص در بخش اشتغال ، مسکن و امور رفاهی نباشید در آینده حق ندارید هیچ کس جز خودتان را ملامت کنید !!!

قانونا شورا باید جلسات خود را علنی برگزار کند تا مردم در جریان امور و پیگیری ها قرار بگیرند و این حق مردم است که بدانند رای آنها به افراد درست بوده است یا خیر و اگر شما نخواهید و مطالبه این حق را نکنید کسی به شما نخواهد گفت که تشریف بیاورید بینید که ما چه گلی به سرتان می زنیم .

خداجون بیخیال ما شو !!!

خدایا تو بنده خوب خیلی داری ولی من به جز تو خدایی ندارم .

خدایا اگه می بینی دست خالی به خانه ات اومدم به خاطر اینکه زشته وقتی کسی به میهمانی کریمی میره با خودش غدا ببره

خدایا به حضرت آدم آموختی که پنج نور مقدس را واسطه قبولی توبه خودش کنه، اگه من هم اونها را واسطه کنم توبه من را هم قبول میکنی ؟

خدایا تو را به حق سوگلی امام حسین (ع) (حضرت رقیه )بیا از سر تقصیرات ما بگذر .

خدایا تو را به حق حضرت ابوالفضل که خیلی به درگاهت آبرو داره ما را امشب نا امید نکن .

خداجون  معلوم نیست تا شب بیست و سوم ماه رمضان دیگه زنده باشم به حق هر کی که برات عزیزه و به درگاهت آبرو داره بیخیال ما شو!!!!                                               

خاطره جبهه رفتن احمد

این روزه ها (هفته دفاع مقدس )من را یاد سالهای 59 می اندازه هفت هشت سال بیشتر نداشتم انقلاب تازه داشت تثبیت می شد که جنگ  شروع شد با فرمان امام بسیج شکل گرفت بچه های نراق هم با کمک بچه های سپاه محلات برای اولین بار ساختمان متروکه درمانگاه صفایی را که قفل و زنجیر بود با شکستن قفل آن به پایگاه بسیج نراق تبدیل کردند . خوب یادم هست اکثر بچه هایی که در بازکردن قفل پیشقدم بودند بعدها شهید شدند . مثل شهید بیابانگرد ، شهید باشی ، شهید غلامرضا قجری ، شهیدان کاظم و عبد الله محمودی ، شهید عباسی و شهید زنده حاج عباس باقری و حاج قدرت الله ایزدی و احمد ابولحسنی و ....

صادق رضی ، غلام محمد ابوالحسنی ، قدرت الله صادقی هم جزو اولین کسانی بودند که بچه ها را آموزش می دادند و بعد هم عازم جبهه می کردند . هر چند وقت یک بار  هم از بلندگوی مسجد جامع اعلام می کردند که عزیزی را برای پیوستن به قطعه شهدا تشییع می کنند . سالها گذشت و ما هم در کنار این برو بچه ها عشق می کردیم که بسیجی هستیم و به ما جازه میدهند در کنارشان در بسیج حاضر شویم . هنوز لبخند های شهید قاسم جعفری را از یاد نبرده ام ، خدا رحمتش کند مدتی فرمانده بسیج بود ،خدا مقامش رادر بهشت رفیع نماید. انصافا اگه شهید نمی شد حیف بود . اما نکته ای که من رو امشب مجبور کرد این چند سطر را بنویسم یاد خاطره ای است که در خصوص جبهه رفتم برادرم احمد دارم و برای من اتفاق افتاد و من که توفیق حضور در جبهه را پیدا نکردم با بیان آن همیشه این عدم توفیق را اینطور توجیه می کردم که: من اجر کتک خوردن خودم را با جبهه رفتن تو عوض نمی کنم .  

قضیه از این قرار بود که ما هر دو خیلی دوست داشتیم بریم جبهه ولی سن و سال و قد و هیکلمان اجازه این کار را نمی داد تا اینکه احمد یک روز با دست کاری کردن شناسنامه خودش موفق شد ثبت نام کند . راستش را بخواهید پدرمان با جبهه رفتم ما موافق نبود برای همین قرار شد احمد بدون اطلاع خانواده به جبهه برود و من به جای او پیش پدرمان کار کنم تا نبودن آن احساس نشود .

احمد به جبهه رفت و من که تا اون روز لحظه ای ازش  جدا نبودم خیلی برام سخت بود و شب و روز تو خواب و بیداری اون را صدا می کردم . بعدها مادرم گفت که شب ها تو خواب حرف میزنی و گریه میکنی . بگذریم بابام کاسب شهر بود و تابستان کارش خیلی زیاد بود و نبودن احمد خیلی از کارهای او را با مشکل مواجه می کرد . یادم هست دو روز بعد از رفتن احمد به جبهه صبح یک روز من را صدا زد و گفت بلند شو بریم سر کار . من هم چون قول داده بودم که جای خالی احمد را پر کنم خیلی زود لباس پوشیدم و رفتیم سر کار . کارمان شیشه بری بود .نمی دونستم چه نقشه ای برام کشیده . من را برد سر کار و یه شیشه خیلی بزرگتر از قدم داد دستم و گفت از این نبردبان برو بالا و آن را نصب کن . شیشه را که به دست گرفتم خیلی سنگین بود ،پاهام شروع کرد به لرزیدن، هنوز چند تا پله را بالا نرفته بودم که گفت برگرد و شیشه را بگذار زمین. چشم شما روز بد نبیند، شیشه را که گذاشتم زمین شروع کرد به کتک زدن من ومرتب می گفت با هم دست به یکی می کنیدکه بریدجبهه و شب ها هم برام تو خواب گریه میکنی .این که چه اتفاقی افتاد بماند  فقط میگم که چنان کتکی به من زد که من دقایقی از هوش رفتم ووقتی به هوش اومدم دیدم که تمام دنیا رو سرم می چرخد. با هزار زحمت خودم را از دتش نجات دادم و خونی مالی راه خونه را در پیش گرفتم. بگذریم تا وقتی که احمد از جبهه برگشت هنوز من در نقاهت کتک جبهه رفتم او بسر می بردم و همیشه از این خاطره اینطوری یاد می کردیم که من اجر و مزد  کتک خوردن خودم را با جبهه رفتن تو عوض نمی کنم  .

من میهمان نیستم حاکمم!!!

رئیس جمهوری می گفت به من نگوئید رئیس جمهور(رجایی) بلکه به من بگوئید خادم ملت به خاطرهمین مرامش وقتی که شهید شد و ازبین ما رفت تازه ما فهمیدیم که اگه بخواهیم به جایی برسیم باید جا پای او بگذاریم  و گرنه راه به بیراهه می بریم حال این شده حکایت یه بابایی که بعد از گذشت اینهمه سال از انقلاب تازه  یادش افتاده که به جای خادم ملت ، حاکم مردم است .

دو روز بعد از حادثه تریلی مسئولین یادشون افتاد که سری به شهر نراق بزنند و از نزدیک شاهد بدبختی مردم باشند . در حاشیه این بازدید و جلسه آن مردم در سال اجتماعات شهرداری تجمع و خواستار گفتگو با فرماندار شدند . جلسه شکل گرفت و سوال و پاسخ ها شروع شد از مردم سوال و از مسئولین طبق معمول توجیه . در این بین فرزند شهیدی بلند شد و در ابتدای عرایضش از اینکه فرماندار میهمان شهر است و ایشان مجبور است مطالبی را که ناخوشایند ایشان است مطرح کند پوزش خواست ولی از آنجایی که قدرت ظاهرا عقل آقایون را ضایع کرده طرف بدجوری گاف داد و گفت: نه من میهمان نیستم بلکه حاکمم و اینجا هم ملک ما است (یعنی شهرداری ) این راگفت و بلا گفت دیگه یه ذره حرمتی را هم که مردم نگه می داشتن  از بین رفت و هر کس هر چی تو دلش بود خالی کرد .

البته طبق اعتقادات ما حاکم اصلی خدا است و خداوند این ولایت را به پیامبر و امامان و در زمان غیبت به فقها ( ولی فقیه ) واگذار نموده است. حال این بابا از کجا این حکومت را به دست آورده من در تعجبم .

شما فکر میکنید چرا انسان کارش به اینجا می رسه که به جای خادم، خودش را حاکم مردم میدونه ؟

 

میگن خدا دو جا خنده اش میگیره !!!!

میگن خدا دو جا خنده اش میگیره !یه جایی که خدا بخواهد یکی را بزرگ کند و همه مردم بخواهند او را زمین بزنند و دیگه موقعی که بخواهد یکی را به زمین بزنه ولی همه مردم  بخواند او را بلند کنن . حال این شده حکایت شهر ما خیلی ها قصد دارند با جعل و دستکاری تاریخ و ساخت آثار تاریخی جعلی هویت  تاریخی شهر نراق را مخدوش کنند و به قول خودشون نراق را متروکه کنند ولی غافل از اینکه خدا وند به وجود برکت محبت اهل بیت عصمت و طهارت که در دل مردم این شهروجود دارد  روز به روز زمینه رشد آنرا فراهم می آورد. شما ملاحضه فرمائید در کنار تمامی جاذبه های بی نظیر تاریخی ُ طبیعیُ مذهبی  و فرهنگی شهر نراق خداوند متعال در سال ۱۳۵۳ یه سنگ آسمانی تو شهر نراق فرود آورده که در کل  تاریخ ایران نمونه مشابه ندارد و در حال حاضر محل برخورد سنگ به یکی از جذاب ترین جاذبه های گردشگری نراق تبدیل شده است  . با این اوصاف قبول دارید که خدا می خواهد نراق و نراقیها همیشه در طول تاریخ سربلند باشند ؟

تعریف و تمجید شیطان از زنان

برای اینکه وبلاگ از حالت معمول خود خارج گردد سعی خواهم نمود هر چند وقت یک بار مباحثی اخلاقی را در آن طرح، امیدوارم که کاربران خانم این نوشته را خارج از تفکرات فمینیستی تجزیه و تحلیل نمایند و نسبت به آن تامل نمایند .

 

در کتاب بحار الانوار ج 63ص 229 آمده است

 

در ملاقاتی که شیطان با حضرت عیسی (ع) داشت ، ضمن گفتگو های زیادی که با هم داشتند ، شیطان گفت : ای پیامبر خدا ! امید وار کننده ترین چیزها نزد من و آن چیزی که پشتم را محکم و باعث روشنی چشم من می شود ، زنان هستند.

زیرا آنان وسیله گمراهی مردم و دامها و تیرهایی هستند که به خطا نمی روند . پدرم فدای آنان باد. اگر آنان نبودند ، قدرت نداشتم که حتی یک نفر را گمراه کنم. به واسطه آنان است که به مقصد می رسم و مردم را به مهلکه می اندازم . چقدر آنان خوب هستند!

وقتی که نیکان بر من غالب شدند و لشکریانم را تار و مار کردند، پیش زنان می روم و قلبم روشن و غضبم تمام می شود . اگر زنان ذریه آدم نبودند ، من آنان را سجده می کردم ! آنان سرور من هستندو جایشان گردن من است و آنان را بر گردن خود می نشانم و آگر خواسته ای داشته باشند، نه با پا و دست، بلکه با سر انجام می دهم زیرا ایشان مایه امید ، نگهدار، تکیه گاه ، مورد اعتماد و فریادرس من هستند !

وقتی که مردم راه به جایی ندارند الا عزرائیل(ع)!!

دیروز مورخ 9/6/86  بر اثر واژگون شدن یک دستگاه خودرو  پراید در گردنه نراق دو نفر کشته و سه نفر مجروح شدند . در این حادثه که حوالی ساعت 10 صبخ رخ داد یک کودک 6 ساله و یک دختر 13 ساله در دم جان باختنه و سه نفر دیگر که به شدت مجروح شده بودند وحال یکی از آنها وخیم گزارش شده بود  به بیمارستان امام صادق دلیجان  منتقل گردیدند .

نکته قابل توجه این حادثه این است که درمانگاه شبانه روزی نراق نزدیکترین مرکز درمانی به این حادثه، آمبولانس  در اختیار نداشته و مجبور شده است برای انتقال مجروحین از دلیجان و مشهد اردهال کمک بگیرد . در پیگیری های صورت گرفته مشخص شد آمبولانس مرکز درمانی نراق که توسط یکی از شهروندان نراقی به رایگان در اختیار این مرکز جهت رفاه حال شهروندان قرار داده شده است به علت مرخصی رفتن راننده  در پارکینگ درمانگاه پارک ومسئولین این مرکز بدون جایگزین کردن راننده کمک شهر را در وضعیت ذکر شده بالا قرار دادند .

به نظر شما برخورد با چنین سهل انگاری فاحشی که مصداق واقعی بازی کردن با جان مردم است وظیفه کیست ؟

آیاطبق قانون مدعی العوم نباید از این خواسته بحق مردم دفاع کند؟

گوشت تن مردم نراق لرزید

دیروز مورخ  6/6/86 یک بار دیگه گوشت تن مردم نراق لرزید چون یه تریلی با بار 28 تن کانتینر با سرعت بیش از 100 کیلومتر در ساعت در حالی که بوق های ممتد میکشید و دود از لنت هاش بلند می شد  از وسط شهر در حالی که مردم وحشت کرده بودند  به لطف الهی و صاحب این ایام آقا امام زمان (عج) عبور کرد و در مزارع کشاورزی پائین نراق از جاده منحرف و متوقف گردید . راننده که ترک زبان بود رنگش شده بود مثل کاه و دائما زیر لب می گفت یا ابوالفضل . خدا را شکر، ابوالفضل کمکم کرد که بدبخت نشدم . وقتی علت این حادثه را از او پرسیدم گفت به خاطر مسدود بودن اتوبان کاشان به قم پلیس راه ما را مجبور کرد مسیر خود را تغییر داده و از این جاده عبور کنیم که من هم به جاده آشنا نبودم وقتی که گردنه نراق  را رد کردم به دلیل ترمز زیاد متوجه شدم که ترمز ندارم و این حادثه به وجود آمد .

یادتان هست فرماندار در برنامه شهر به شهر شبکه آفتاب در جواب سوال شهروندی که علت کم کردن 110 میلیون تومانی اعتبار کمربندی در سال 86 و تعطیل شدن آن چه جواب داد ؟

او جواب داد ما اعتبار را بر اساس شاخص جمعیت تقسیم کرده ایم و چون جمعیت نراق کم است اعتبار آنهم کم شده است و به همین راحتی از زیر بارمسئولیت این کار شانه خالی کرد و رفت .

به نظر شمااگه خدای ناکرده این تریلی حادثه ای در نراق به وجود می آورد وشادی ایام نیمه شعبان نراقیها به عزا تبدیل میشد فرماندار چه توجیهی برای وجدان خودش پیدا میکرد ؟

خاوه روستایی است که دو جاده آسفالته دارد اگه خواستید سوال کنید تا علتش یک بام و دو هوا را براتون بگم به همین موضوع مربوط میشه .   

امر به معروف و نهی از منکر امام زمان و واکنش ما !!!!!

امشب شب تولد مهدی(عج) است و مردم در جشن و سرور این تولد میمون خیابانها و میادین را چراغانی کرده اند .

روایتی را خوانده ام که وقتی آن بزرگوار ظهور می کنند همه اذعان می دارند ما این آقا را دیده بودیم و برایمان آشنا است . همین روایات مرابه فکر فرو برد که اگر آقا امشب به برخی از این جشنها که متاسفانه به مسائل حرام و نامشروع آلوده شده است سری بزند و بر حسب تکلیف  شرعی بخواهد امر به معروف و نهی از منکر بکند و مثلا به برگزار کنندگان مراسم تذکر دهند که این موسیقی حرام است و شما نباید از آن استفاده کنید شما فکر می کنید آن بزرگوار چه جوابی خواهند گرفت .

از نگاه برگزار کنندگان مراسم با توجه به اینکه امام را نمی شناسند جواب این سوال را بنویسد و کمی در آن تامل نمائید .