در تاریخ نقل شده است روزی مرحوم ملا محمد مهدی نراقی صاحب کتاب گرانسنگ جامع السعادات به همراه تعدادی از شاگردان خود وارد نجف اشرف شد .سید بحر العلوم بر خلاف روال مرسوم بین علما از ایشان استقبال نکرد و به دیدن او نرفت . مرحوم ملا مهدی به شاگردان خود گفت :آماده شوید تا به دیدن سید برویم . شاگردان عرض کردند: سید احترام شما را نگاه نداشت و به دیدن شما نیامد چرا شما می خواهید به دیدن ایشان بروید! ملا محمد مهدی می گوید حال که سید بحر العلوم به دیدن ما نیامد ما به دیدن ایشان مشرف می شویم چه اشکالی دارد! ملا محمد مهدی به همراه شاگردان خود به دیدن سید می رود و باز هم سید بحر العلوم با ایشان به سردی برخورد می کند . مدتی می گذرد و باز هم سید بحر العلوم بازدید ملا مهدی را به جای نمی آورد . شاگردان و اطرافیان نراقی خیلی ناراحت شدهُ پی در پی متذکر می شوند که سید به آنها بی احترامی کرده که آنها را تحویل نمی گیرد . ملا محمد مهدی باز تصمیم می گیرد به دیدن سید مشرف شود این بار تا سید بحر العلوم ملا محمد مهدی را در درگاه خانه خود می بیند با وضع عجیبی به استقبال ایشان می رود که تابحال از او اینگونه استقبال کردن مشاهده نشده بود . شاگردان علت این رفتار را سوال می کنند و سید بحر العلوم توضیح می دهد قبل از آمدن نراقی به نجف کتاب اخلاق ایشان ( جامع السعادات ) به دستم رسیده بود و همیشه به دنبال این بودم که آیا نویسنده این کتاب خود عامل به نوشته هایش هست یا نه چون نوشتن کار آسانی است ولی عمل کردن به آن کار هر کسی نیست با این کار ملا مهدی متوجه شدم که او عالمی عامل به گفته های خود است .هر کس به جزنویسنده این کتاب بود با رفتاری که من با اوکردم دیگر به دیدن ما نمی آمد .
یکی از علمای عامل ما در عصر حاضر مرحوم محمد تقی بهجت رحمت الله علیه بود . روزی از محضر ایشان سوال می کنند برنامه ای جهت سلوک مرحمت فرمایید . ایشان در پاسخ می گوید روزانه نصف صفحه از کتاب شریف معراج السعاده را بخوانید و بدان عمل کنید .
این چه قصه عجیبی است که ما در کنار دریا داریم از تشنگی هلاک می شویم و فکر می کنیم که حرف ها و نوشته های ملا محمد مهدی و ملا احمد نراقی برای ۲۰۰ سال پیش است و امروزه کارایی و کاربرد ندارد ولی یکی از بزرگترین عرفای زمانه ما را حواله به کتابی می دهد که نزدیک به دو قرن از زمان تالیف آن می گذرد.
درست است که در دنیای اطلاعات و ارتباطات به سر می بریم و به قول معروف دنیا به یک دهکده تبدیل شده است ولی در زمینه عرفانهای خود ساخته و پوچ از هر دوره و مقطعی از تاریخ کم اطلاع تر هستیم و به همین دلیل بیشتر در معرض تهدید این عرفان های پوچ و بی پایه و اساس هستیم لذا کتاب هایی مانند معراج السعاده و جامع السعادات می تواند گره های بزرگی از بشریت باز کند و این نیاز دنیای مدرن می طلبد که مجامع علمی بخصوص حوزه های علمیه تلاشی در جهت ترجمه این اثر ارزشمند از خود نشان دهند تا تشنگان عرفان در سر تاسر جهان بتوانند از این دریای مواج به قدر توان خود بهره ببرند .
از طریق این وبلاگ از نراقی هایی که این امکان برایشان فراهم است می خواهم به نوعی هزینه این کار ارزشمند را تامین کنند تا بتوانیم در آینده نزدیک شاهد ترجمه و چاپ آن به زبان انگلیسی باشیم .
اقتصاد ما سالها است که بر پایه فروش نفت استوار است . یعنی اینکه دولت به جای اینکه از مردم در قالب مالیات درآمد کسب کند تنها با فروش نفت هزینه های جاری و عمرانی خود را تامین نموده و به جای پاسخگو بودن به مردم در واقع در نقش تصمیم گیر بلا منازع ظاهر شده است . خیلی ها به دنبال جواب این سوال هستند که چرا حکومت حاضر به واگذاری اختیارات خود به بخش خصوصی و نهاد های مردمی نیست ولی غافل از این هستند تا زمانی که اساس اقتصاد ما اصلاح نگردد نباید انتظار داشت اتفاق خاصی در این بخش بیفتد .
در اقتصاد نفتی هر شهری که جمعیت و وسعت بیشتری داشته باشد سهم بیشتری را از این اقتصاد به خود اختصاص خواهد داد ولی اگر روزی شاهد جایگزین کردن آن با دیگر اقتصاد های رایج در دنیا باشیم این روند تغییر خواهد کرد . در اقتصاد نفتی شهر نراق با جمعیت نزدیک به چهار هزار نفر در انتهای صف شهر های کشور است ولی اگر قرار باشد صنعت گردشگری بخشی از زیر ساخت های اقتصاد ما را اصلاح کند این شهر تاریخی با داشتن مجموع کامل جاذبه های گردشگری اعم از طبیعی ُ تاریخی و فرهنگی به یک کانون فعال بین المللی تبدیل خواهد شد .
در سفر دوم ریاست محترم جمهور به استان مرکزی منطقه چالنخجیر و شهر نراق به عنوان منطقه نمونه گردشگری در مقیاس بین المللی شناخته شد و این تصمیم مبارک منجر به این موضوع شد که شورای عالی معماری و شهر سازی تصویب نماید باید برای شهر تاریخی نراق طرح جامع ویژه تهیه شود و بعد از ماسوله نراق و پنج شهر دیگر تنها شهری های در کل کشور خواهند بود که دارای طرح جامع ویژه خواهند شد .
مدتی بود که در وبلاگ مطلبی ننوشته بودم و تنها دلیلش هم این بود که حرف جدید و خبر خوبی نداشتم ولی به تمامی نراقی ها این نوید را می دهم که آینده ای بسیار روشن پیش روی نراق است و در آینده خبر های بسیار خوب و قابل توجهی با مقیاس ملی از شهر نراق خواهی شنید .
برای نمونه در تاریخ ۵ و ۶ خرداد ماه شهر نراق میزبان ۵۰ نفر از شهرداران شهر های تاریخی کل کشور و اساتید میراث فرهنگی و شهر سازی و حضور نماینده یونسو در این مراسم خواهیم بود که کمک بسیار زیادی به معرفی ارزش های تاریخی و فرهنگی شهر به ویژه بافت تاریخی آن در سطح ملی و جهانی خواهد نمود .
طبق اطلاع امسال در کنکور ارشد دانشگاه آزاد اسلامی نراق بیش از ۳۰۰۰ نفر شرکت کننده حضور داشته اند و این نشان از موفقیت این واحد دانشگاهی در نراق است .
آینده شهر نراق در سه محور صنعت گردشگریُ آموزش عالی و کشاورزی رقم خواهد خورد و ما قادر خواهیم بود با برنامه ریزی علمی نراق را به جایگاه تاریخی خود در بین شهر های کشور باز گردانیم . البته با کمک و مساعدت تمامی کسانی که دل در گرو آبادانی این شهر دارند .
عصر روز ۱۳/۱/۸۸ در حالی که مردم نراق از گل گشت طبیعت باز می گشتند شاهد منظره عجیبی در شهر شدند . خیابان اصلی شهرپر شده بود از لاشه شتر هایی که باز زبان بی زبانی می گفتند : ای مردم ما قربانی شدیم تا به شما آسیبی نرسد.طبق رسم معمول برای رفع خطر شتری قربانی می کنندُاکنون ما خود پا به قربانگاه نراق گذاشتیم !
شتر ها می گفتند واحد شمارش ما همچون انسانها نفر است و ما ۲۷ نفر قربانی جان ۲۷ نفر انسان بی گناه شدیم تا شما ها به عنوان اشرف مخلوقات خداوند سال جدید را با غم و اندوه و مصیبت شروع نکنید!
به نظر این حقیر در حادثه تریلی روز سیزدهم بر خلاف تصور خیلی ها نه تنها مصیبت و عذابی در کار نبود بلکه می توان گفت مردم شهر مورد لطف و عنایت حق تعالی قرار گرفتند و گرنه خدای ناکرده شاهد بر پا شدن حجله های زیادی در نراق بودیم که در سوگ عزیزانشان باید سالها می سوختند . هر چند که از بابت کشته شدن ۴ نفر از سرنشینان تریلی دچار غم واندوه شدیم و با خانواده آن عزیزان ابراز همدری کرده و می کنیم ولی این حادثه می توانست در شهر یک فاجعه انسانی را رقم بزند و به این تعداد کشته و زخمی ختم نگردد .
باید در زندگی یاد بگیریم که چگونه می توان ادامه داد و متوقف نشد . زندگی خیلی ها را که مرور می کنیم متوجه خواهیم شد که یا متوقف شده اند و یا اینکه به قول معروف دارند درجا می زنند . به نظر من بین حرکت یک تکه سنگ و یک قطره آب تفاوت های بسیار ظریف و حساسی نهفته است به گونه ای که انگار یک قطره آب دارای درک و شعور است و سنگ فاقد آن . سنگ ها در مسیر حرکت خود اگر به مانعی بر خورد نمایند دو راه را بیشتر انتخاب نمی کنند . راه اول آن است که از روی آن بدون هیچگونه احساسی عبور می کنند و راه دوم آن است که مانع بزرگتر از توان سنگ است و سنگ را متوقف می کند . تمامی سنگ هایی که در دامنه کوه ها متوقف شده اند نمونه بارز این رفتار بدون احساس هستند . اما یک قطره آب انگار که احساس دارد و و با موانع خود بر اساس نوع آن رفتاری متمایز از خود نشان می دهد و هیچ چیز مانع حرکت او نخواهد شد . اگر نتواند در مانعی نفوذ کند او را دور زده و به راه خود ادامه می دهد . اگر توان داشته باشد او را به کناری می نهد و عبور می کند و اگر احساس کند که مانع قابل نفوذ است در آن نفوذ می کند . اگر هیچ راهی متصور نباشد خود را تبخیر کرده و ازدرون آن خود را نجات می دهد و به سر منزل مقصود که همان دریا است می رساند . این مثال را به جهت این مطلب ذکر کردم که ما انسانها اکثر موارد از خود رفتاری مانند سنگ نشان می دهیم . بدون احساس و درک صحیح از مشکلات وبه همین دلیل است که دچار هزاران درد بی درمان در زندگی خود می شویم و نتیجه آن خواهد شد که در نهایت مشکلات ما را از پادر خواهد آورد .
اما اگر رفتار یک قطره آب را الگوی بسیاری از کارهای خود قرار دهیم خواهیم دید که هیچ کوچه بن بستی در زندگی وجود ندارد .
شما در این خصوص چه نظری دارید ؟
سال 57 من کلاس اول ابتدایی بودم . معلمی داشتیم به اسم خانم سیدن ، خدا حفظش کند معلمی انقلابی مومن و متعهد بود که همان سالها هم با حجاب کامل سر کلاس حاضر می شد . مدارس آن زمان به دلیل شرایط انقلابی نیمه تعطیل بود . خوب به یاد دارم که کلاس درس ما آخرین کلاس در انتهای سالن مدرسه بود من هم مبصر کلاس بودم . جوانان انقلابی نراق مرتب بر روی دیوار ها شعار هایی از قبیل مرگ بر شاه ، مرگ بر لیبرال ، مرگ بر ضد ولایت فقیه می نوشتند . رنگ این دیوار نویسی ها را هم پدر ما در اختیارشان می گذاشت چون در آن روز در نراق ما فقط مغازه رنگ روشی داشتیم . پدرم تعریف می کند که به آنها یاد می دادم که من نمی توانم به شما رنگ بفروشم ولی زمانی که در منزلی کار می کنم شما این رنگ های مورد نیاز خودتان را ظاهرا سرقت کنید که من را نتوانند تحت فشار قرار دهند . ما دو دهنه مغازه در میدان اصلی نراق داشتیم که یکی از آنها شیشه بری و یکی دیگرهمزمان الکتریکی و رنگ فروشی بود . پدرم یک روز بر روی شیشه مغازه شیشه بری عکسی از امام و موسی صدر را می چسباند که پاسگاه ایشان را احضار و اعلام می کند شما باید این تصاویر را بردارید .
ایراد یکی از دوستان به اینکه بنده در ارائه آمار تحصیلکرده های نراق در مطلب قبلی ( ای کاش پای نراقی ها به چراغ برق باز نمی شد ) غلو نموده ام مرا وادار کرد برگی از کتاب در حال تدوین خود را پیرامون تاریخ شهر نراق در قالب این مطلب ارائه کنم تا شاید جوابی باشد بر این شبهه و آشنایی کاربران محترم با گوشه ای از افتخارات و توان علمی نراقی ها در گذشته و حال . شما حتما تابحال زیاد اسم دکتر احسان الله نراقی را شنیده اید ایشان
ادامه مطلب ...
ما ایرانی ها عادت داریم شکست ها و ناکامی های خود را به دشمن خارجی نسبت دهیم و همیشه به دنبال این هستیم که دیگران را عامل آن بدانیم . مثلا ما نراقیها همیشه دلیجانی ها را مسبب مشکلات خود می دانیم و دلیجانی ها محلاتی ها و اراکی ها را و اراکی ها دیگر استان ها و مرکزرا و در نهایت می رسیم به همان مطلبی که اشاره نمودم . این در حالی است که واقعیت چیز دیگری است .
ادامه مطلب ...
دنیای امروز دنیایی است که انسانها در آن به دنبال هویت تاریخی خود هستند تا بتوانند به وسیله آن بر دیگران برتری پیدا کنند . جوامع غربی در حال حاضر منابع وسیعی را به مستند کردن تاریخ و فرهنگ خود و بعضا جعل و تحریف تاریخ دیگر ملل و اقوام اختصاص می دهند تا با ابزار فرهنگ و تمدن آقایی و هژمونی خود را بر جوامع دیگر حفظ کنند . مثالی در بین نراقی ها مرسوم است که می گویند: بزرگ اگر از بزرگی هم بیفتند بوی بزرگی می دهد و کوچک هر چند هم که بزرگ شود نمی تواند کوچک بودن خود را پنهان کند .
سخنوران در طول تاریخ برای بیان حقایق مورد نظر خود راه های مختلفی را آزموده اند . شعرُ قصه ُ طنزُ و طرح داستان هایی با شخصیت های حیوانات نمونه هایی از این تلاش فکری آنها است . بنده حقیر هم با تاسی از بزرگان این راه قصد دارم در این مطلب برای کاربران عزیز مفهومی را منتقل کنم که شخصیت های آن را سه حیوان زبان بسته به اسم الاغ ُگاو و لاکپشت تشکیل می دهند .
ادامه مطلب ...