شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ
شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ

وقتی از ما تعریف می کنند چرا خوش خوشانمان می شود ؟



تملق پدیده شومی است که متاسفانه این روز ها در جامعه ما رواج فراوان دارد . افرادمتملق نان به نرخ روز خور هایی هستند که برایشان فرق نمی کند زیر علم چه کسی سینه می زنند  یزد یا امام حسین(ع) .  به قول ما نراقی ها یاشن را از هر طرف باد بیاید  باد می دهند .  افراد متملق  در همه دوره ها بوده و  هستند . اما رشد آنها بستگی به زمینه و بستر مناسبی دارد که ما آن را فراهم می  کنیم . متاسفانه فضای این روز های  شهرستان پر شده از  تملق گویی های بی حد و مرز  و انگار قرار نیست هیچ کس در این خصوص امر به معروف و یا نهی از منکری بکند . صرفا امر به معرف و نهی از منکر خلاصه شده در حجاب و عفاف که حتی در  آن بخش هم تابحال هیچ کار جدی  صورت نگرفته است . پاسخ به این سوال که تملق و چاپلوسی  چرا به وجود می آید و چرا افرادی از تملق دیگران خوش خوشانمان می شود  را در مطالعه مطلب زیر پیدا کنید .

دروبلاگ حزب الهی های شهرستان گنابادپیرامون این موضوع  به قلم محمد جواد حاجی پور آمده است

 

تملق وچاپلوسی راهی است میانبر وبی هزینه برای رسیدن به مناسب ومنزلت های اجتماعی . درفرهنگ چاپلوسی هرروز باید بله قربان گوی یک مسئول باشی وجای تعجب است که این مسئولین متوجه رفتار این افراد با مسئولین قبلی نیستند.

وقتی انسان از محیط ارزش های الهی وانسانی خارج می شود وارزش های مادی ملاک بهروزی وبرتری قرارمی گیرد اسارت وبردگی آغاز می شود.چاپلوسی حالتی است ناشی از ضعف نفس واسارت روحی که افراد برای جلب منافع وکسب مادیات صورت می دهند وبه نظر اکثر روانشناسان تملق یک بیماری است واگیردار که به سرعت همه جایی وفراگیر می شود .امام علی (ع) به گروهی از مردم که از ایشان تعریف وتمجید می کردند ،فرمودند:{ازمن تعریف وتمجید نکنید،زیرا یا دروغ می گویید که در این صورت کناهی مرتکب شده اید یا راست می گویید که من تنها در حدتوانم کار انجام داده ام ونیازی به تمجید نیست}

تملق به 3 گروه آسیب می رساند 1-به فرد متملق 2-کسی که مورد تملق قرار می گیرد3-جامعه وافرادی که ناظربراین رفتار هستند.

اثری که برفرد متملق دارد این است که عزت نفس واراده واقتدار را ازاو می گیرد. اثری که برفرد مورد تملق دارد این است که آن فرد را دچار تکبر وخود بزرگ بینی می کند همانطور که پیامبر اکرم (ص) فرمودند:{هرگاه برادرت را پیش رویش بستایی مثل آن است که تیغ برگلویش نهاده ای} واثری که بر جامعه وناظرین دارد آن است که این رفتار غلط تبدیل به یک فرهنگ درجامعه می شودومردم گمان می کنند که راه صحیح رسیدن به خواسته هایشان همین روش ناپسند است،وآن وقت تملق وچاپلوسی تبدیل به یک ارزش می شود وجای لیاقت وکارآیی را می گیرد واینچنین می شود که نیروهای متعهد،متخصص وکارآی درمدیریت جامعه جای خودرا به افراد متملق وچاپلوس وبی اراده می دهند.آن موقع حامی وطرفدار آن مسئول کسانی هستند که بیشتر چاپلوسی کنند وازاو تعریف کنندوافرادی که ازسر دلسوزی واحساس تکلیف انتقاد می کنند واشتباهی را گوش زد می کنند افرادی کارشکن،مغرض وتندرو معرفی می شوند.درواقع جامعه ای به پیشرفت وتکامل خواهد رسید که درآن ملاک برتری وبه کارگیری مسئولین شایسته سالاری باشد وجامعه ای دچار عقب ماندگی وپس رفت می شود که درآن روحیه تملق ،چاپلوسی،بی ارادگی ومطیع اوامرزمامداران بودن کسترش یابد واین ضدارزش تبدیل به ارزش وملاک برتری گردد.

چاپلوسی وتملق هنر افرادی است که باروش های عادی قادر به کسب موفقیت نیستند وباتوسل به چاپلوسی،زبان بازی،تملق،جاسوسی،خبرچینی،دورویی،نوکرصفتی وخیانت می کوشند خلاءناشی از ضعف های شخصیتی وتوانایی خودرا جبران کنند.متاسفانه تملق وچاپلوسی معضلی است که به شدت گریبان جامعه راگرفته ومعیاروملاک عزل ونصبها شده است .دراین جامعه صداقت،پایبندی به اصول وارزشها وکارآمدی که تامین کننده منافع واقعی مردم است جای خودرا به تحسین گویی وبله قربان گویی داده است.چنین رفتاری زمانی شکل می گیرد که منزلت ها ونقش ها به طوری که شایسته افراد است داده نمی شود وشایسته سالاری واقعی وجود ندارد.دراین مدل روحیه نقدوانتقادوبیان ضعفهاونارسایی ها ازبین می رود.ازدیدگاه امام علی (ع)مدح وستایش مسئولان سبب می شود که آنان دچار توهم شوند وجامعه را ایده آل بدانند وازکاستی ها غافل شوند که دراین صورت حقوق مردم پایمال می شود همچنین آن حضرت ازمردم می خواهند سخنان تلخ وواقعیت های اجتماع رابیان کرده وازایشان انتقاد کنندوراهکار ارائه بدهند.امیرالمومنین علی (ع)به کارگزار ارشدخود مالک اشتر می فرمایند:{نزدیکترین افرادبه توکسانی باشند که سخن حق برزبان بیاورند هرچند تلخ باشدودرکارهایی که خدانمی پسندد کمترتورایاری کنند هرچند که توراناخوش آید}متاسفانه درحال حاضر این معضل درجامعه وشهرستان ما تبدیل به یک ارزش شده است.

وملاک ومعیار یک مدیروفردخوب این است که فقط دستورات دیکته شده ازبالا را اجراکندواز خودهیچ نظری نداشته باشد وهیچ گونه انتقادی نسبت به مافوق خودنداشته باشد.وفقط تعریف وتمجید کند یالااقل سکوت کند وچشمانش رابرتمام واقعیت هاببندد.

امام علی (ع)خطاب به مدیران وکارکزاران خود فرمودند{انتخاب خودرا تنهابراساس خوش بینی واطمینان قرارندهید زیرا برخی از اطرافیان باچاپلوسی وخوش خدمتی خودرا نزد فرمانداران،باتدبیروکاردان جامی زنند.پس شما اراده ودلخواهتان را ملاک سنجش آنان قرارندهید چون درپس این چهره ها ،ازدرستی وامانت خبری نیست.}

به هرحال امید است که دولتمردان ومسئولین جامعه پندها ونصایح بزرگان وشیوه حکومت امام علی (ع)راسرلوحه کار خود قرارداده ودرانجام تکلیفات وامورمحول شده به آنان نهایت دقت ووسواس واحساس مسئولیت را به خرج دهندتا انشاالله شاهد جامعه ای باشیم که ضدارزشها وناهنجاری ها جای خودرابه ارزش ها وپایبندی به اصول دهند.

نظرات 7 + ارسال نظر
هادی پنج‌شنبه 2 تیر 1390 ساعت 02:00 ب.ظ http://naragh-hadi.3de.ir

سلام
روزی مردی داخل چاله ای افتاد ، یک روحانی او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای! یک دانشمند عمق چاله و رطوبت آن را اندازه گرفت! یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد! یک یوگیست به او گفت : این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند!!! یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت! یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد! یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند! یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که : خواستن توانستن است! یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!!! سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بیرون آورد...!
نتیجه: آنکه می تواند انجام می دهد و آنکه نمی تواند انتقاد می کند.

با تصاویری از بازار شمس السلطنه نراق به روزیم

http://naragh-hadi.3de.ir

سلام .هادی جان . همیشه دانستن راه حل مشکلات نیست برخی مواقع ندانستن کمک به حل مشکل می کند . در آینده پیرامون این موضوع مطلبی خواهم نوشت .

موسوی چهارشنبه 1 تیر 1390 ساعت 12:18 ب.ظ

آیت الله سید محمد باقر شریف موسوی همدانی(مترجم تفسیر المیزان)


ولادت

خاطره از ایام تحصیل و نوجوانی

خاطره از حضرت امام خمینی(ره)

ترجمه المیزان

کرامت کریمه اهل بیت علیه‏

وفات

ولادت

بنده تا کلاس ششم ابتدایی را در همدان خواندم. بعد از آن به پیشنهاد پدرم که از مدرسان حوزه همدان و از ائمه جماعات آن شهرستان بود برای تحصیل علوم دینی به مدرسه مرحوم آخوند ملاعلی همدانی رفتم و در همان حجره‏ای که محل تدریس بود سکنی کردم. در سن 12 سالگی مادرم برحمت خدا رفت که این امر، موجب بی‏رغبتی من به رفتن به منزل شده بود و انتخاب حجره مدرسه برای سکونت. مدتی هم درس می‏خواندم و هم در بازار کار می‏کردم تا اینکه تصمیم گرفتم فقط به تحصیل بپردازم. تا مغنی و معالم را در همدان خواندم و در سال 1321 شمسی به همراه یکی از دوستان به زیارت امام رضا علیه‏السلام مشرّف شدم در بازگشت به قم آمدم و برای ادامه تحصیل ماندگار شدم. کتاب‏های مطوّل و لمعتین را خدمت مرحوم شهید مطهری و مکاسب را در خدمت مرحوم حاج‏آقا روح اللّه کمالوند خرم‏آبادی خواندم اخویی داشتم، ایشان نیز از همدان برای تحصیل به قم آمده بودند ولی متأسفانه دچار مرض «مننژیت» گردید به طوری که یک طرف بدن او فلج شد و زبان نیز از کار افتاد برای معالجه ایشان ناچار شدم به تهران بروم و مدتی در تهران باشم در تهران هم به مدرسه مروی رفتم در آن جا در خدمت میرعبدالرّزاق قائنی که از فضلای حوزه و از شاگردان حاج شیخ عبدالکریم بود کتاب ریاض را خواندم و در خدمت مرحوم آقا شیخ محمد تقی آملی به آموختن کفایه و فلسفه مشغول شدم.

سه سال به طول انجامید روزی استادم را دیدم کارتنی نان خشک و کارتنی خرما تهیه کرده و آماده سفر است پرسیدم کجا می‏خواهید بروید؟ گفت شنیده‏ام آیة‏اللّه بروجردی به قم آمده است باید بروم و از محضر ایشان استفاده کنم. با این که بیش از 80 سال از سنش می‏گذشت و خود از موجّهین تهران بود ولی عشق به آموختن او را واداشت تا به قم برود. پس از ایشان من نیز تصمیم گرفتم به قم برگردم و از آن زمان تا کنون در این شهر مقدس در جوار کریمه اهل بیت علیه‏السلام هستم.

خاطره از ایام تحصیل و نوجوانی

ـ از همان اوائل تحصیل در ضمن درس و بحث گاهی مطالبی که به نظرم می‏رسید مفید است می‏نوشتم یادم هست همان زمانی که خدمت مرحوم کمالوند مکاسب می‏خواندم اصول عقائد را در قالب یک داستان بلند نوشته بودم. افراد داستان چند نفر هندی بودند که در ضمن مسافرت از هند به پاکستان و ایران گفتگوها و پرسشهایی که انجام می‏گیرد مباحث اعتقادی تبیین می‏شود. نوشته را به استادم مرحوم کمالوند دادم تا اظهار نظر نمایند و نواقص آن را تذکر دهند ایشان به دقت مطالعه کرد و آن را پسندید. یک روز بعد از درس به من گفت فلانی امشب به منزل آقای بروجردی بیا. ایشان از اعضاء هیأت استفتاء مرحوم آیة‏اللّه بروجردی بود دیگر اعضای آن هیأت مرحوم امام خمینی(ره) و مرحوم فاضل قفقازی و مرحوم آیة‏اللّه گلپایگانی و مرحوم کرمانی بودند. آن شب به منزل آیة‏اللّه بروجردی رفتم بعد از جلسه استفتاء آیة‏اللّه بروجردی داخل حیاط آمدند و نشستند مرحوم کمالوند نوشته مرا به ایشان داد. فکر می‏کردم ایشان با یک تورق آن را کناری خواهد نهاد ولی با کمال تعجب دیدم ایشان ورق به ورق را مطالعه می‏کند بسیار خوشحال شدم و از این بذل توجه بی‏اندازه ذوق‏زده شدم و از این که نوشته یک طلبه کوچک مورد عنایت این شخصیت بزرگ واقع شده است، برایم شگفت‏انگیز بود پس از مطالعه پرسیدند این نوشته مال کیست؟ مرحوم کمالوند اشاره به من کرد و گفت ایشان.

آیة‏اللّه بروجردی فرمودند قصه‏ای را برایتان بگویم:

وقتی نجف درس می‏خواندم استادی داشتم به نام حاج آقا اسماعیل محلاتی پدر این آقا شیخ محمد صاحب کتاب «گفتار خوش یارقلی» روزی به همراه استاد و عده‏ای از شاگردان برای زیارت از نجف به کربلا می‏رفتیم در قایق نشسته بودیم. در جمع ما یکی از روضه‏خوانان نجف هم حضور داشت پیشنهاد شد ایشان روضه‏ای بخواند، آن آقا روضه‏ای خواند و استاد به شوخی به او گفت أحسن عجب روضه خوبی خواندی حیف آنکه همه‏اش دروغ بود. گمان کردم مرحوم آقای بروجردی از نقل این داستان می‏خواهد به من هم بگوید کار خوبی انجام داده‏ای ولی حیف که همه‏اش دروغ است و شاید ایشان بیان این مطالب را در قالب داستان و رُمان جایز نمی‏داند. ولی خود ایشان فرمود مقصودم از نقل این داستان این بود که بخندید نه این که کار شما درست نباشد البته داستان‏نویسی جعل است ولی اشکال ندارد و آنگاه برایم دعا کردند و آن وقت مرحوم امام خمینی مسؤول و مدیر حوزه بودند آیة‏اللّه بروجردی به ایشان رو کرده و فرمودند به طلبه‏ها دستور دهید طلبه‏ها قلم به دست بگیرند و بنویسند، اسلام نویسنده لازم دارد و به درسهای مرسومه حوزه اکتفا نکنند. وقتی خواستم از خدمت ایشان مرخص شوم آقا اظهار محبت کردند و به عنوان جایزه مبلغ هشتاد تومان به من دادند که آن پول مایه برکت شد لباس دامادی و وسیله ازدواج من فراهم شد.

خاطره از حضرت امام خمینی(ره)

در همان شبی که به منزل آیة‏اللّه بروجردی رفتم از قضا در جلسه هیأت استفتاء سؤالی شده بود که توجه مرا به خود جلب کرد سؤال شده بود از نگهداری رادیو در منزل، نظر هیأت استفتاء این بود که بنویسند نگهداری حرام است مرحوم امام خمینی فرمودند این درست نیست که ما صرفا بنویسیم جایز نیست و یا حرام است. رادیو وسیله‏ای است که امروز مورد توجه جوامع است برای پیشرفت فرهنگ آموزش از آن استفاده می‏کنند این مایه خرده‏گیری بر شیعه می‏شود اگر ما این گونه فتوا بدهیم بهتر است بنویسیم اکنون در کشور ما چون از این وسیله جز در طریق فساد و گمراهی جوانان استفاده نمی‏شود آوردن آن به خانه جایز نیست. آن شب بود که من امام خمینی را از نظر طرز تفکر نیز شناختم و آن هوش و تیزبینی امام را فهمیدم.

ترجمه المیزان

ـ علاوه بر آشنایی که با علامه داشتم و ایشان گاه به منزل ما می‏آمدند درس تفسیر ایشان هم می‏رفتم یک روز ایشان به من امر فرمودند تفسیر ایشان را ترجمه کنم البته 12 جلد آن ترجمه شده بود من هم باقی آن را ترجمه کردم وقتی مرحوم علامه این ترجمه را ملاحظه نمودند، فرمودند آن 12 جلد دیگر را هم تو ترجمه کن تا آن یک دست و یک قلم باشد من هم پذیرفتم.

کرامت کریمه اهل بیت علیه‏

ـ کرامتها فراوان بوده که برخی از آنها مکتوب هم شده است ولی نمونه زنده آن همین خانه‏ای است که من در آن ساکن هستم این خانه به واسطه توسل به حضرت معصومه علیها‏السلام بدست آمده است و مهمتر از آن برکاتی است که برای ما داشته است مؤسسه ایتام قم در همین خانه پایه‏گذاری شد که از سال 51 حدود بیست و پنج سال است ایتام قم را تحت پوشش خود دارد. کتابهایی که نوشته شد و ... همه از برکات این خانه است که با توسل به حضرت معصومه علیها‏السلام بدست آمده است.

وفات

آیت‏اللَّه موسوی همدانی سرانجام در هفتم دی 1379ش برابر با اول شوال 1421ق در 75 سالگی درگذشت و در حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.

---------

منبع: ماهنامه کوثر

تهیه و تنظیم: فریادرس گروه حوزه علمیه

آیت الله سید محمد باقر شریف موسوی بعد از انقلاب امام جمعه شهر نراق بودند و چند فعالیت عمرانی از خود به جای گذاشتند از جمله :
ساخت حمام پایین-مرمت حسینیه و...

هادی چهارشنبه 1 تیر 1390 ساعت 03:27 ق.ظ http://naragh-hadi.3de.ir

سلام
خواهش میکنم
امیدوارم تو این جامعه ای که بعضی ها دارن با همین چاپلوسی حق را زیر پا میگذارند و در عین حال دم از عدالت و ... میزنند و به نا حق حکم میکنند, از شنیدن و دیدن چنین مطالبی درس بگیرند.هرچند چشم و گوششون را تو این موارد میبندند!
جالبه! روز گذشته به دادسرای نظامی اراک مراجعه کردم که همین "چاپلوسی" باعث شد پرونده ام پس از 9ماه انتظار کشیدن,دوباره بره سر خونه ی اول! برخی تا میبینن مقصر هستن,با دروغ و چاپلوسی سعی میکنن از حقیقت متواری بشوند وغافل از اینکه خدایی هم هست!!!! یوم الحسابی هم هست
به راستی که جز تاسف خوردن برای این افراد چاره ی دیگری نیست...

سلام هادی جان . این مطلب تلنگری است به برخی مسئولین که اجازه می دهند جمعی از چاپلوسان دورشان جمع شوند .
وقتی در کار و قبول مسئولیت نیت ها غیر الهی می شود زمینه مناسب رشد و تکثیر متملقین فراهم می گردد . متاسفانه در جامعه ما این زمینه فراهم است . در جامعه ای هم که اخلاق حاکم نباشد نمی شودانتظار اصلاح داشت .

سعیده دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 02:14 ب.ظ http://mahramane87.blogfa.com

سلام

باز خوبه تو این وب می شه نظر گذاشت... بلاگفات که داغونه

حال شما خوبه ؟

سلام . سپاسگذارم.امیدوارم که شما هم خوب و خوش و خرم باشید .

[ بدون نام ] دوشنبه 30 خرداد 1390 ساعت 11:57 ق.ظ

سلام . چند ماه پیش در یک جلسه حضور داشتم . فردی از همین دست (چاپلوس) چنان پاچه خواری یکی از مسئولین شهرستان رامی کرد که حال من داشت ازش بهم می خورد . بعد از یک هفته پشت سر همون فرد داشت غیب می کرد .
خدا به داد برسد فردای قیامت .

بعضی مواقع ما اجازه می دهیم افراد متملق و چاپلوس در کنارمان جمع شوند . این عیب بزرگی است برای یک مسئول . حرف معصومین و بزرگان دین و علمای اخلاق این است که اگر ما از نتیجه این کار خود اطلاع داشته باشیم نه تنها برای فرد متملق در کنار خود جا باز نمی کنیم بلکه او را به بهانه ای از خود دور می نماییم .

ا.ش یکشنبه 29 خرداد 1390 ساعت 03:53 ب.ظ

دوست عزیز قدیمی و بزرگوار
جناب آقای مرادی
با سلام و احترام
مطلب خیلی زیبا و به جایی بود و من شخصا از آن استفاده کردم تشکر می کنم از قلم زیبایتان و از زحمات و تلاشهایی که برای شهرمان انجام میدهید.من با توجه به اینکه در نراق سکونت ندارم ولی هر وقت به آنجا می آیم شاهد عملکرد شما و شهرداری جهت احیا و پیشرفت شهر عزیزمان هستم .یادآور می شوم ارسال این مطلب به بحث شما ارتباط پیدا نمی کند فقط خواستم تشکری هرچند اندک از شما بکنم و بگم خداوند متعال ناظر بر اعمال و کردار و نیت های بندگانش میباشد.
موفق باشید. ــــ به امید دیدار .

سلام . ا. ش.
محبت شما را هرگز فراموش نمی کنم . رسالت ما انجام خدمت بی منت است . خدا را بر این توفیق شاکریم . نفس کشیدن در این مقطع از زمان و در حکومت جمهوری اسلامی یک نعمت بسیاربزرگ است که متاسفانه ما قدر و منزلت آن را نداریم . شهدا مصداق واقعی اخلاص در عمل هستند و امیدوارم الگویی برای ما باشند .
التماس دعا

هادی یکشنبه 29 خرداد 1390 ساعت 01:45 ب.ظ http://naragh-hadi.3de.ir

سلام جناب مهندس! کاملا حق با شماست
چهار حدیث کوتاه در باب تملق و چاپلوسی:

حدیث (1) امام على علیه السلام :
اَلثَّناءُ بِاَکثَرَ مِنَ الستِحقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقصیرُ عَنِ الستِحقاقِ عِىٌّ اَو حَسَدٌ؛

تعریف بیش از استحقاق، چاپلوسى و کمتر از استحقاق، از ناتوانى در سخن و یا حسد است.

(نهج البلاغه، حکمت 347)
----------------------------------------------------------------------------------------------------
حدیث (2) امام صادق علیه‏السلام :
قالَ لُقمانُ لاِبنِهِ: وَلِلحاسِدِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: یَغتابُ إِذا غابَ وَیَتَمَلَّقُ إِذا شَهِدَ وَیَشمَتُ بِالمُصیبَةِ؛


لقمان به فرزندش گفت: حسود را سه نشانه است: پشت سر غیبت مى‏کند، روبه رو تملّق میگوید و از گرفتارى دیگران شاد مى‏شود.

(خصال، ص‏121)

----------------------------------------------------------------------------------------------------
حدیث (3) امام على علیه‏السلام :
الْمُنافِقُ وَقِحٌ غَبىٌّ مُتَمَلِّقٌ شَقىٌّ؛

منافق، بى‏شرم و کودن، چاپلوس و بدبخت است.

(غررالحکم، ح 1852)

----------------------------------------------------------------------------------------------------
حدیث (4) امام هادی (ع) به کسی که در ستایش از ایشان افراط کرده بود فرمودند:
أقبل علی شأنک، فإن کثرة الملق یهجم علی الظنة، و اذا حللت من أخیک فی محل الثقة فاعدل عن الملق الی حسن النیة؛

از این کار خودداری کن که تملق بسیار، بدگمانی به بار آورد و اگر برادر مؤمنت مورد اعتماد تو واقع شد، از تملق او دست بردار و حسن نیت نشان ده.

(مسند الامام الهادی، ص 302)

سلام هادی جان . خدا خیرت دهد . ارزش این پیام شما که شامل کلام معصوم بود از ارزش مطلب من به مراتب بیشتر است . امیدوارم دیگر خوانندگان هم آن را مطالعه و بهره لازم را ببرند . بخصوص حدیث اول که حد و حدود تعریف از دیگران را مشخص می کند .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد