شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ
شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ

طرد شدن به خاطر خوردن گیلاس!!!

 

این مطلب را در جواب برخی دوستان که نظرات مختلفی پیرامون بسیج و بسیجیان نراق در وبلاگ درج می کنند و من نمی توانم به خاطر محدودیت های اخلاقی آنها را منتشر کنم  می نویسم شاید کمکی کند برای تفاهم و همدلی بیشتر در این روز های سخت .

بعد از استقرار نیرو های بسیج در ساختمان درمانگاه مرحوم صفایی چون اکثر بچه های بسیج کشاورز یا کشاورز زاده بودند شروع کردن به کاشت درختان سیب ، انگور ، گیلاس  و آلبالو در محوطه بسیج .

خیلی از افراددر کاشت درخت ها نقش داشتن ولی من الان تنها مرحوم حاج محمود رزاقی را به یاد دارم . یک روز در همان سالهای ۶۲ به بعد خوب یادم هست که حاج محمود گفتم میخواهیم امسال در بسیج هنداونه  هم بکاریم .  من و مظاهر عابدی قرار شد چاله هنداونه ها را بکنیم . در حین کندن چاله هندوانه بودیم که دیدیم یه جمجمه پیداشد . تمامی دندان های اون سفید و سالم بود  معلوم بود خدا رحمت کرده  جوان از دنیار رفته . حاج محمود  یه گونی آورد اون جمجمه و استخوان های دیگر را جمع کرد و در جایی دیگه دفن کردیم کاشت درختها به این شکل بود که هر کسی درخت  خوبی پیدا می کرد  اون را در بسیج  می کاشت . خیلی از شهدای نراق با دستان خود این درخت ها را غرس کردند . یادم هست درختان سیب و گیلاس بسیج  در اون سالها غرق در محصول بود . هر چه از آنها استفاده می کردند تمام شدنی نبود . بخصوص سیب های زرد آن . شاخه های گیلاس و آلبالو  ازبس که بار میگرفت می شکست

جنگ  که تمام شدما تازه شده بودیم یه بسیجی پای کار . سن و سال و بخصوص قد کوچک ما اجازه نداد در جنگ حضور  پیدا کنیمبعد از گذشت یکی دو سال  بسیج نراق دیگه اون شور حال گذشته را نداشت .حاج محمود  و بعدها عباس حیدری به زور ما بچه ها را دور خودشون جمع میکردن .

 در همون سالها یه بنده خدایی  که مسئولیتی در بسیج داشت یک روز در فصل رسیدن گیلاس ها در حالی که ما داشتیم ازاون یادگاران شهدا  طبق معمول تناول می کردیم  اومد پیش ما . دستش را گذاشت پشتش و گفت :شما  همگی برای خوردن گیلاس است که به بسیج می آید !!!

ما هم که فهم شعور درست و حسابی نداشیم( البته الان هم ادعای اون را نداریم ) این موضوع را به دل گرفتیم و از درخت اومدیم پائین و برای چند سال دیگه  پامون را تو بسیج نگذاشتیم که مثلا به اون بابا حالی کنیم که  ما مرد شدیم !!  

بعد ها با خودم فکر کردم که ای کاش کسی بود ما را توجیه می کرد که اینقدر زود رنجی برای انسان خوب نیست.  بسیج نه ارث پدر اون بود نه ارث پدر ما .  همه اهداف خود را در بسیج با یه حرف مفت و شاید بشه گفت یامفت زمین گذاشتیم وچندین سال اجازه دادیم بسیج در انحصار افرادی  خاص قرار بگیرد.

ضمن احترام به  نظرات همه  کاربران محترم  لازم است بدانیم که این نهاد اجتماعی منحصر به هیچ فرد، گروه و یا تیم خاصی از ابتداتابحال نبوده و نیست و همه نسل ها باید درآن سهم داشته باشند وما درنراق بسیجی و غیربسیجی نداریم . هر کس که نظام جمهوری اسلامی  مبتنی بر ولایت فقیه را قبول دارد و برای سربلندی ایران اسلامی حتی در حوزه فردی که خودش باری بر دوش حاکمیت نباشد تلاش میکند یک بسیجی است. از بیان خاطره فوق خواستم به اینجا برسیم که من اشتباه یک نفر را به پای بسیج نوشتم و خودم را چند سال از خدمت مستقیم در این نهاد محروم کردم . من ضرر کردم نه دیگران . بسیج نراق هنوز بوی عطر قاسم جعفری با آن تبسم های زیبای خود را می دهد . هنوز در و دیوار بسیج یاد و خاطره نماز شب های شهید حجت الله ایزدی را تداعی می کند . هنوز بسیج نراق تواضع شهید جعفر کمره ای را حتی در راه رفتن به یاد دارد و هزاران خاطره دیگرکه انشا ا... در آینده نزدیک توسط همین بسیجیان  جوان  در فرمت های مختلف جمع آوری خواهد شد .

لذا نتیجه میگیریم که شاید من در مسئله همکاری با  بسیج اشتباهی جدید مرتکب شوم ولی اشتباه گذشته خود را به خاطر حرف  فلان آقا ویا ...... تکرار نخواهم کرد .

به امید روزی که بسیج نراق بتواند دانشجویی یک رقمی در کنکور داشته باشد .

به امید روزی که بسیجیان  جوان نراق در جشنواره های خوارزمی و علم و فناوری صاحب مقام و رتبه شوند .

به امید روزی که ورزشکاران بسیجی نراق بر روی سکو های ملی و بین المللی قرار بگیرند .

به امید روزی که بسیجیان نراق بتوانند بهترین کرسی های تدریس دانشگاهی را تصاحب کنند .

به امید روزی که بسیجیان نراق بتوانند  ابتدا برای خودشان سپس شهرشان و بعد کشورشان مفید باشند .

به امید روزی که بسیجیان نراق بتوانند کار آفرینان نمونه کشوری شوند .

به امید روزی که بسیجیان نراق بتواند بهترین مدیران این مملکت در زمینه های مختلف باشند .

و هزاران امید دیگر

نظرات 35 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 24 آذر 1390 ساعت 11:16 ب.ظ

سلام هنگامی بسیج یک جامعه موفق می شود که بی ریا عمل کند .محیطی پاک باشد جوان ها در آن بدرخشند. تعداد جوان ها در آن زیاد باشد .آقای مرادی ما رتبه یک رقمی نداشتیم اما سه رقمی داشتیم اما مسولان حتی حاضر به شناختن آن هم نشدند . جوان های با استعدادی داریم که شناخته نشدن ما فردا در مقابل این امر مسولیم چرا که همه ما دچار حسادت هستیم رابطه هایمان پاک و صمیمی نیست به جای اینکه رقابت کنیم حسادت می کنیم .حاضر نیستیم از دیگران چیزی یاد بگیریم در حالی که بزرگان ما بسیار فروتن بودند و سعی داشتند ار دیگران چیزی یاد بگیرند.جوان های نراق مدیر ،مهندس ...هستند اگر به آنها عرصه دهند .







یک نراقی-دلیجانی شنبه 12 آذر 1390 ساعت 12:24 ب.ظ

تا وقتی که جوونای نراقی هفته ای هفت بار میرن زبیده خاتون هیچ بخاری ازشون بلند نمیشه. ببینید دلیجان به کجا رسیده و نراق کجاست!

سلام نراقی مقیم دلیجان . اشتباه نمی کنی ؟ جوان های نراق هفته ای هفت بار میرن زبیده خاتون ؟
اگر برن که شاهکار کردن .

دوست پنج‌شنبه 10 آذر 1390 ساعت 10:34 ب.ظ

دکتر نراقی کسی است که جز کاندیدهای نوبل فیزیک بوده کم شخصیتی نیست من که کم اوردم راستی اگه شما جای ایشان با این عظمت بودید چنین کاری می کردید به قول رهبر عزیز بسیجی باید وسط میدان باشد حالا المان ایران فرقی نمی کند ما و سعید که قبلا نراق بودیم تا تونستیم حضور فیزیکی داشتیم و انصافاً کارهای خوبی از جمله فرهنگی داشتیم الانم دور از بسیج نیستیم و به دلیل دلسوزی تعلق خاطر به اون دوران نظر می دهیم چرا بسیج یک هم اندیشی بسیجیان سالهای دور نزدیک را نمی گذاره البته یک زمانی که همه هستند مثل تعطیلات پیش رو یا عید هم موجب مرور خاطرات و هم یاری به اهداف و برنامه های بسیج است بنده یادم جناب مرادی نیز خیلی در برنامه ها فعالیت داشتند جلسات داشتند شاید باتوجه به دورکاری دولت دورکاری را نیز بتوانید وارد بسیج کنید و باز بسیجیها در هرکجای کشور به شما یاری دهند موفق باشید.

سلام . دکتر منصور نراقی دیروز به ایران آمدند و انشا ا... بعد از عاشورا به نراق می آیند . برای دیدن جوان های نراق
امیدوارم بتوانیم با کمک شما استقبال خوبی از ایشان داشته باشیم .

م پنج‌شنبه 10 آذر 1390 ساعت 02:09 ب.ظ

سلام نه هنوز نگرفتم
فکرم نکنم بهم بدن آخه لبلسام اون که دوستان می خوان نیست سرو وضع ظاهرم هم اون چوری نیست لباس لجنی هم ندارم بپوشم
راستی اصل قضیه یادم رفت پوتین هم ندارم
ای بابا با این وضع فکر کنم یه چند ماهی اضافه بخورم
میگم این استراتژیت که این اقا گفت یعنی چی؟یعنی خودش معنیش رو میدونه یا اصلا تنهایی گفته یا کسی کمکش کرده
این شهداتا یعنی چی تو فرهنگ لغت که نبود شاید منظورش شهیدان باشه البته شاید
راستی مگه زمان جبهه ایشون با بیل و کلنگ میجنگیده البته خودش که اون زمان نبود احتملا پدرش سر مزرعه پدری بیل و کلنگ داشته که میگه
میگم دکتر منصورم فکذ کنه بسیجی نباشهه چون فکر نکنم با هماهنگی این آقاهه اون مطلب رو نوشته باشه
ببخشید سرتون رو درد اوردم سر خودمم درد اومد

مسعود قجری چهارشنبه 9 آذر 1390 ساعت 11:03 ب.ظ

به نام خدا
خدمت تمامی بسیجیانی از سر دلسوزی ابراز لطف دارند و نقایص کارهای مارا گوشزد می فرمایند عرض می کنم به عمل کار براید به سخنرانی نیست.بسیج در حد اعلا استراتژیست دارد کارگر می خواهد با آستینی بالا زده و گیوه ای ور کشیده البته بیل کلنگمان را در سنگرهای جنگ جاگذاشتیم حالا باید با بیل و کلنگ مجازی سنگر ساخت آخه جنگ هم مجازی شده آما جوانان مان را دارند با همین جنگ از بین می برند حواستان هست .یا حواستان رفته بین نزاع بچه گانه ما ها .شهدا را می بینی از ما راضی نیستند .کجای کاری ؟
گوگوش در من وتو دارد برایت مستند دست اول پخش می کند می تونی زندگی یکی از شهداتا مستند کنی تا کسی طرف اون نره.می دونی نسبت به شهدا وظیفه ات ادامه دادن راهشان است .راهشان را اصلاً پیدا کرده ای که بخواهی ادامه بدهی ؟
فکر می کنی سرو وضعت راشهدا می پذیرند.؟
میدونی جلوی مادر شهید راه میروی دل مادر شهید می سوزه میگه منم یه جون داشتم و حالا اینا دارن .......
میدونی چند میلیون سایت دارن فکر جوانان مارا خراب می کنن و ما برای چرخاندن یک سایت در خصوص شهدا دچار مشگل هستیم .
حالا اگه خیلی دلت برا مظلومیت شهدا میسوزه بسم الله ما هستیم در انتظار کمک


و من الله توفیق

سلام . خسته نباشی بسیجی !!!
بسیج یعنی همه آحاد یک ملت این را آویزه گوشت کن .
باید این را بفهمی که بسیجی بودن به پوشیدن لباس لجنی و داشتن یه تکه کارت فعال نیست .
بسیجی یعنی یک کارمند خوب ، یک کارگر خوب ، یک کشاورز خوب ، یک شهروند خوب ، یک محصل و دانشجوی خوب ، یک تولید کننده خوب و یا یک مدیر خوب
اگر روزی به این نتیجه رسیدی که از فلان چوپان نراقی به خاطر تولید سالیانه فلان مقدار گوشت و شیر تجلیل کنی اون وقت معنی درست بسیج و بسیجی را فهمیدی !!!
البته تو مقصر نیستی اون کسایی مقصر هستن که بسیج را برات درست معنا نکردن .
توصیه می کنم سخنان اخیر مقام معظم رهبری را در جمع بسیجیان سه بار گوش کنی و یک با هم از روی اون بنویسی تا دیگه اینقدر طلبکار مردم نباشی .
در ضمن جناب آقای دکتر منصور نراقی پروفسرو هسته ای نراقی مقیم آلمان بیانیه ای در خصوص دخالت آمریکا و اسرائیل صادره کرده که احتمال دارد به قیمت جانش تمام شود . چون ایشان مقیم آلمان است و دستگاه جاسوسی اسرائیل در آلمان فعال است و وطن فروش هم زیاد.
شما اجازه می دهید ایشان را یک بسیجی خطاب کنیم ؟

م چهارشنبه 9 آذر 1390 ساعت 07:48 ب.ظ

سلام
من از این آقای م ق و بقیه ترسی ندارم
اگر هم حرفی می زنم از روی دشمنی با مجموعه بسیج نیست.
اما واقعیت اینه که بسیج ما پر شده از ادمهایی که فقط حرف می زنند و کوچکترین عملی از اونها دیده نمیشه ؟
اگر امروز در برنامه های بسیج افراد کمی شرکت می کنند دلیل داره ولی دوستان به جای اینکه دنبال دلیل باشند و آن را رفع کنند فقط افراد را متهم به خیلی چیزا می کنند
اخه یکی نیست به این ادم بگه تو از ولایت و ولایت مداری چی میدونی که این حرف هارو میزنی

سلام . م
نکنه کسر خدمت را گرفیتی !!! که اینطور با صراحت انتقاد می کنی ؟
برادر شوخی های ما را جدی نگیر .
اصلا . م. ق را هم جدی نگیر
به قول ما نراقی ها هر در نویی قرقری دارد.

س.م.م سه‌شنبه 8 آذر 1390 ساعت 09:17 ب.ظ

جناب اقای مرادی لطفا در صورت امکان فایل صحبتهای حاج محمود را با فرمت مدیا پلیر برایم به آدرسم ایمیل بزنید
با تشکر

سلام. به دلیل ویروسی بودن سیستم جرات وصل کردن موبایل را به دستگاه ندارم . انشا ا... نراق تشریف آوردید در خدمت شما هستم .

سعید دوشنبه 7 آذر 1390 ساعت 02:32 ب.ظ

سلام حاجی . حناق گرفتم از بس که نظرات من را تایید نکردی و نمی کنی . من نمی دونستم این برادر مسعود فرمانده پایگاه است. اگر می دونستم غلط می کردم بهش انتقاد کنم . من اصلا غلط می کردم بگم بسیجی هستم .اصلا من غلط بکنم بگم نراقی هستم .
من باید بنویسم ای هلو . ای شفتالو . ای آلبالو . ای همان الگ خودمان . ای جوزقند آلو تا نظراتم تایید بشه .
راستی دمت گرم خوب پارتی بازی کردی و نقش شهرداری در دفاع مقدس را با یک تصویر به نمایش گذاشتی داشتم شاخ در می آوردم .
ای کاش به جای علی بابا خان کله علی اسماعیلی شهرداری را با فتو شاب جایگزین می کردی .

سلام . سعید خوبه که آدم بعضی مواقع دیدگاهش را در قالب طنز و شوخی بیان کند .
انصاف نبود علی باباخان را از تصویر حذف کنیم . نباید تاریخی را دستکاری کرد .
خوبه بدونی که بخشی زیادی از زحمت این کار را هم علی اسماعیلی خودمون کشید . اصلا هم به روی ما نیاورد .

عده ای از بسیجیان شهر نراق یکشنبه 6 آذر 1390 ساعت 09:37 ب.ظ

سلام. از شهردار بسیجی و اعضای شورای شهر که همه بسیجی هستند و کارکنان بسیجی و زحمتکش و دلسوز شهرداری شهر نراق صمیمانه تشکر می کنیم که در هفته بسیج به مثابه یک پایگاه بسیج تبلیغات مناسبی داشتند و سطح شهر را با تصاویر رزمندگان شهرمان مزین نمودند .
سنگر بندی جلوی شهرداری و عکس رزمندگان که اتفاقا چند نفرشان اعزامی از شهرداری بود بسیار جلب توجه می نمود و زیبایی خاصی به شهرمان داده بود.
این تبلیغات در کنار فعالیت های بسیج شهر مجموعا از جذابیت خاصی برخوردار بود .
خدا خیرتان دهد .

ممنون از ابراز لطف شما به همکاران محترم در شهرداری

باقری یکشنبه 6 آذر 1390 ساعت 08:15 ب.ظ

سلام علیکم. پیشنهاد و انتقاد های خوب و سازنده ای به بسیجیان خودمان انجام گرفت که امید است پویایی داشته باشد .
اگر امکان دارد در کامنتی نیز برای روحانیون شهرمان در این خصوص گذاشته شود .

سلام . سعی می کنم در پست های آینده به آن بپردازم

قجری. یکشنبه 6 آذر 1390 ساعت 08:12 ب.ظ

سلام بسیجی
از انتقادهای شدید به بسیجیان شهر این است که فرهنگ نوشتاری ضعیفی دارند.
این نقیصه باید کمی برطرف شود.برای همه ما بسیجیان ضعف است.حتی رانندگان که جسارت و شجاعت های بیشماری در هشت سال دفاع مقدس خلق کرده اند یک خط نوشته نه دارند نه از آنها گرفته اند ونه بلد به نوشته هستند .
من که خجالت شنیدن دارم. قول دهیم همه با هم فرهنگ نوشتاری را به جای فرهنگ گفتاری و حرف زدن همزمان استفاده کنیم .

سلام جناب قجری . نسل جوان بسیجی باید آموزش جنگ نرم ببیند و در آموزش جنگ نرم پاس کردن چند واحد ارتباطات بخصوص شاخه روزنامه نگاری به نظر من از نان شب واجب تر است.
7 سال پیش چنین احساس مسئولیتی باعث شد که حقیر این رشته را در اراک در مقطع کارشناسی بخوانم ولی تابحال یک بار هم نشده جایی زمینه ارائه آن در بسیج یا سپاه فراهم کند . بعد از فارغ التحصیل شدن شخصا به سپاه دلیجان مراجعه کردم و اعلام آمادگی کردم ولی استقبال نشد .

س.م.م جمعه 4 آذر 1390 ساعت 11:49 ب.ظ

با سلام
اقای مرادی من شنیدم که حاج محمود در یک برنامه روایت فتح قدری صحبت کرده است ایا شما فیلمش را دارید؟

سلام . بله دارم .اتفاقا با فرمت موبایل و قابل انتشار از طریق بلوتوث فکر کنم زحمت این کار را جناب آقای مظاهر عابدی دوست خوبم کشیده است و من هم از طریق دوستان به دست آوردم .
خواستید در خدمتم

م جمعه 4 آذر 1390 ساعت 03:02 ب.ظ

سلام
روز پنجشنبه بسیج برنامه گلباران مزار شهدا رو داشت که از طریق اس ام اس و نامه برای شرکت در مراسم از بسیجیان شده بود
من خودم اونجا نبودم اما از دوستانی که اونجا بودند مطلع شدم تعداد افراد حاضر در گلزار به50 نفر هم نمی رسید که از این تعداد 20 نفر هم بسیجی نبودند.
اینو نوشتم تا از مسئولان بسیج سوال کنم که چه اتفاقی افتاده که بسیجیها در برنامه های بسیج شرکت نمی کنند؟
دلیل این موضوع چیه؟
آقای مرادی خواهشا این مطلب رو تایید کنید تا ببینم جواب قانع کننده ای دریافت خواهم کرد یا نه؟
البته امیدوارم به چیزی متهم نشم؟

سلام . این انتقاد ها برات گران تموم میشه . اگه از خدا نمی ترسی از برادر ...... بترس .
اونموقع خارج از مدار ولایت قرار میگیری و تمام قد........

هادی پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 02:35 ب.ظ

سلام

http://dl.asremusic.com/90/05/Mohammad%20Alizadeh%20-%20Shahre%20Baran.mp3

با سپاس از آقای ابوالحسنی.
این شعر رو تقدیم میکنم به بازدیدکنندگان این پست


منم مثل تو مات این قصّه ام
تو هم مثل من امشبو دعوتی

درست تو همین ساعت و ثانیه
سزاوار زیباترین رحمتی

تو این حس و حال عجیب و غریب
دوتا بال میخوای که رو شونته

تو از هر مسیری بری میرسی
تو از هر دری بگذری خونَته

از این سفره ها معجزه دور نیست
ببین دست دنیا تو دست منه

دعا میکنم تا اجابت بشه
دعا میکنم چون دلم روشنه

من از عشق بارون به دریا زدم
به بارون و به آسمون دعوتیم

چه مهمونی با شکوهی شده
تو این لحظه هایی که هم صحبتیم

ترابی پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 05:07 ق.ظ

سلام مهندس مرادی
لطفا در لینک ها نام دقیق سلحشوران شهر نراق نوشته شود

سلام . درخواست شما انجام شد .

بسیجی پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 05:05 ق.ظ

سلام. شهردار بسیجی و مسئول ستاد ثارالله بسیجی.

مگر مشکلی است که در پیوند یکدگر نیستید .به حرمت مظلومیت شهید جعفر کمره ای (آخرین نوشته وبلاگ شهر من نراق) و ایام خوش هفته بسیج یکدیگر را لینک کنید تا جان تازه ای برای ما بسیجیان که نظاره گر مطالبتان و کردارتان هستیم بخشیده شود .
شما که دوستار همدیگر و خیرخواه همه هستید چرا خودتان را فراموش کرده اید .
بسم الله

درخواست شما بسیجی محترم با کمال میل انجام شد .

ابوالحسنی چهارشنبه 2 آذر 1390 ساعت 07:35 ب.ظ

سلام مهندس مرادی
سلسه نوشته اندک و حوصله بر برای کاربران محترم به درخواستت نوشته شد .ولی متاسفانه قسمت دوم از شهید علیرضا رزاقی تا غیاثعلی عابدی که با چندین ساعت اشک و فغان نگارش شد و خدمتتان ارسال گردید به نمایش در نیامد.
فقط خدا کند که نگویی نیامدو...که تصویری از آن موجود نیست و حال خوش به این راحتی به دست نمی آید.
ظاهرا برای شما هم سوال نشد که قطعه وسط این غم نامه پس کو ؟ و هنوز دو شهید حجت الله و قدرت اله مانده .

سلام جناب ابوالحسنی. متاسفانه مطلب شما برایم ارسال نشده است . چندروز هم قطعی اینترنت داشتم .
خواهشا یک بار دیگر مطلب را نوشته و ارسال نمایید .
ارادتمند شما . م. مرادی

ابوالحسنی سه‌شنبه 1 آذر 1390 ساعت 03:15 ق.ظ

انکار تاریخ شهر کوچک نراق تمامی ندارد و فرشتگان سه هفته بعد سرباز دیگری از وطن را به آسمان ها بردند.نوبت غلامرضا حسینی است. اکثر ما با فقر بزرگ شده ایم ولی این فرد استثنا تر بود.پدر شریفش و مادر محترمش چه سختی هایی برای تربیتش کردند.غلامرضا وخانواده زحمت ها کشیدند تا سربلند باشند و با عزت بمیرند.
و اما جعفر علی کمره ای . از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۲ سربازی بود در لشکر ۷۷ خراسان . و یکبار از ناحیه دست در مقطع آزاد سازی خرمشهر مجروح می گردد.
بعد به عضویت سپاه پاسداران در می آید .
سلطان منطقه سردشت لقب اوست .مرد سختی ها . سفت و محکم در مقابل دشمن داخلی و آرام در مقابل دوست .کوه و دشتی نبود که زیر پایش در منطقه سردشت پیموده نشده باشد.
چشمان تیز بینش دشمن زبون کومله و دمکرات را به خوبی می دید. کمینگاه های دشمن را می شناخت .
در عین حال دلش می سوخت که چرا این نوجوانان و جوانان فریب خورده اند و راضی به خودمختاری کردستان و قطعه کردن وطن خوبمان ایران می باشند.
تلاش می کرد هدایت شوند ولی اگر کسی تعدی می کرد سرسختانه مبارزه می کرد .
پیشنهاد داشتن مسئولیت به او دادند او نمی پذیرفت ولی همه جا حضور داشت.فعالیت هایش را به رایگان در خدمت نظام قرار داده و ادعایی نداشت.تیم های عملیاتی بدون حضور او روحیه بخش نبود.بسیاری از دوستانش پیشمرگان کرد مسلمان و برادران اهل سنت بودند.ترسی از آنها نداشت چون به راهش اطمینان داشت.عقبه دشمن را ملاحظه می کرد که تار عنکبوتی بیش نیستند و آینده ای ندارند.
همیشه آماده بود . نمی دانم نامش چیست آن جوراب های پشمینه که به دور پاهایت محکم می بستی که در کوه های برفی و به هنگام تعقیب دشمن در کولاک و سرما سست نگردد .کمرت همیشه بسته بود و لباس های رزمت همیشه پوشیده. فقط نیاز بود لحظه ای کلاشت را بر روی دوشت بیاندازی و حرکت را آغاز کنی.
به همه جا به میرآباد-نلاس-کانی زرد-ورده-دوپازا-قاسم رش-کیله-کرژال- ربط - شلماش و...هر جایی که هیچ کس نمی رود. حتی شمال عراق .
مهر ۱۳۶۵ عملیات مشترک سپاه و یکتی بر علیه مواضع دولت عراق چه جانفشانی ها داشته ای.در آنجا مجروح گشته ای و در سلیمانیه مداوا شده ای.
جعفر کسی نرفت دوستانت را پیدا کند و از زبان آنها رشادت ها و سلحشوری هایت در منطقه سلیمانیه؛ کرکوک؛و حلبچه عراق را پرس و جو کند . هنوز هم دیر نشده چند نفری از آن جمع باقی است .مطمئن هستم پیشمرگان اتحادیه میهنی کردستان عراق موسوم به یکتی هم در کردستان عراق از شجاعت های تو مبهوت بوده اند .
دوستان هم رزم در سردشت یادتان هست پیامی به کردستان عراق ارسال شد که چون جعفر نامزد دارد برای او مرخصی اجباری بگیرید تا کمی بیاساید .
نیروهای کومله و دمکرات خسته فعالیت امثال شما شده است.اذعان به رشادت های شماها دارد.
ولی راهی است که خودت انتخاب کرده ای .شب است و بهتر دیدی از سید عباس باشی خداحافظی کنی. ظاهرا او آخرین نفری است که دیده ای ؟ نکند که فرا باز نگردی ؟ توکل بر خدا .
امروز یازدهم اردی بهشت ۱۳۶۶ است . ماموریت روی خط صفر مرزی ایران و عراق در روستای کوره شیر از توابع سردشت . نیروهای حزب منحله دمکرات آنجا ناامنی ایجاد کرده است.مرحله اول چه زیبا پیروز شدید.
دوستان پیشمرگ مسلمان مگر زمان پیغمبر را فراموش کرده اید چرا محل های استقرارتان را ترک و به جمع آوری غنایم می پردازید. دشمن بفهمد دخلمان را می آورد.
انکار نفرات آخر دشمن زبون در حال فرار صحنه را دیده و به سرعت به فرمانده هیز (گردان) ماجرا را اطلاع می دهد. او با زیرکی از پشت روستا با سازماندهی مجدد می تازد .جنگ پارتیزانی در مناطق کوهستانی شرایط ویژه ای دارد. سنگر نداشته باشی از پای در می آیی.
دشمنان نزدیک و نزدیکتر شده و حلقه محاصره تنگ می شود. مکان جعفر کمره ای برای فرار باز است ولی او نراقی و افکار حسینی دارد.می ماند و مبارزه می کند .چند نفر را از اسارت شدن نجات می دهد. قوتی به نیروهای خودی می دهد. اما نابرابری وجود دارد و اشرافیت جنگی سخت می گردد.جنگ تن به تن آغاز می شود و باز غلبه بر دشمن امکان پذیر نمی گردد و تا جایی که جعفر و دوستانش مجروح می شوند توان وی برای مبارزه پایین می آید تا جایی که محاصره تمام می شود و به اسارت گرفتار می شوند.
صادق کلهر زودتر شناخته می شود. دمکرات ها مدعی می شوند که این فرد به خلق کرد ظلم می کرده است. بر این اساس بیشتر مورد اذیت و آزار قرار می گیرد.مثل توپ فوتبال در گونی انداخته و در سراشیبی می غلطانند تا...
جعفر اما مبارز بوده ولی به مردم مستقیم ظلمی نکرده ولی استقامت بالایی داشته و دمکرات ها همیشه از این افراد عصبانی هستند. بنابراین او نیز مجرم است که برای امنیت کشورش فعالیت داشته و باید شکنجه شود.مثله کردن این نیروها که تازگی ندارد. چشم درآوردن پاسداران که تکراری است.آمده ایم که اینگونه بمیریم. استوار و گلگون کفن. حاجی رشید تو هم که کرد بودی و مسن شهید شدی ؟
بگذار ببینم چند نفر شهید شده اند؟ یک دو....دوازده نفرند .
حالا که برای چند روز دنیا و زرق و برق آن پیروز شده اید چرا دیگر به جنازه ها اذیت و آزار می رسانید . تلافی می کنید؟ اینها که به خانواده اشان وصیت کرده اند که اگر جنازه ای از ما نیامد در گلزار شهدای نراق یادبودی برای خالی کردن عقده های تنهایتان درست کنید تا آرام گیرید.
آی واسطه های به دشمن نزدیک. آیا این پول ها بسنده نمی کند . اکنون چند روزیست که امروز و فردا می کنید تا جنازه ها را به سردشت انتقال دهید.آنچنان راهی هم تا مرز نیست.
بنازم به جوانمردی سلحشوران شهر نراق. عده ای از پاسداران نراقی گرد هم آمده تا فردا به سمت کوره شیر حرکت کنند و جنازه را انتقال دهند و اگر نیاز بود دشمن را در منطقه تار و مار نمایند.واسطه ها می بینند اینان شوخی ندارند و عزم را جزم کرده اند .روز بعد جنازه به سردشت و بعد به زادگاه جعفر منتقل می گردد.
رادیوی حزب منحله دمکرات کردستان با شادی خبر کشته شدن عده ای از پاسداران و پیشمرگان کرد مسلمان را اعلام می کنند. رادیو بی بی سی انگلستان نیز عین خبر را پخش می کند.مرد ساده اما سیاست باز نراق بسیجی مرحوم مسلم مرادی این خبر را دریافت می کند که دوازده نفر به اسامی ... و جعفر کمره ای یکی از فرماندهان گردان ضربت محمد رسول الله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سردشت به دست اعضای حزب دمکرات کشته شدند .
دوستان آیا کسی طاقت دارد ادامه دهد غم فراق یار را ؟ و آیا این پایان ماجراست ؟









سلام . فقط می نویسم که گریستم . چون تنها در گریه ریا نیست .
سپاسگذارم . برادر . به وبلاگ ناقابل شهر من نراق عطر شهدا را هدیه کردید .
امیدوارم بتوان کار نیمه تمام مستند زندگی جعفر را تمام کنم .

مهدی دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 11:41 ب.ظ

سلام .هفته بسیج مبارک
دوستان بسیجی آیا می دانید یکی از یارانمان مدت هاست با مشکل شیمیایی و درد و رنج گرفتار است .آیا می دانید هزینه یک آمپول تزریقی او چقدر است؟
وی نیز مثل خیلی از جانبازان دفاع مقدس شهر نراق دنبال پرونده سازی نرفته و اکنون با مشقت زندگی می کند.بیایید در این ایام خجسته یک سری به ایشان بزنیم. اگر امکانش نیست یک تلفن و اگر مقدور نیست لااقل یک پیام کوتاه.

یار دیگرمان قنبر علی عابدی با مشکل حرکتی مواجه است.رشید و پر توان است و مثل رستم دستان .پهلوان روزهای سخت بوده . ولی نعمت پاهایش قدرت همیشگی را از او گرفته است.برویم منزلش با دسته گلی این ایام را به این دریا دل سال های دفاع مقدس تبریک بگوییم.

سید احمد باشی را اینگونه نبینیم که در مغازه اش دستی بلند می کند و احوالی می پرسد.سنی از او گذشته است.شب ها از درد زخم دفاع مقدس ناله دارد .قاسم جعفری در نزدیکی وی شهید شده . حال که زنده مانده قدرش را بدانیم و دسته گلی برایش هدیه کنیم . پنج دقیقه زمان نمی برد ولی خاطره این کردار نیک سال ها باقی می ماند.
این چه عیبی نزد ماست که اگر فردی برود چه الفاظ نیکویی که نگوییم.ولی تا فردی زنده است یکی از آن الفاظ را بر زبان نمی آوریم .و آن اتهامی است که می گویند ایرانیان مرده پرست .
و سری بزنیم به این جانباز فراموش شده و آن رزمنده گمنام و آن بسیجی دلگیر و .و .و... و بگوییم دوستان چه شده که ما هفته ای یک جلسه نه ماهی یک جلسه باز نه فصلی یک جلسه نه زیادی است حداقل سالی یک جلسه با یکدیگر نداشته باشیم .
شاید یکی از مشکلات شهر نراق این باشد که رزمنده دفاع مقدس زیادی دارد.شهید زیادی داده و جانباز کلانی تقدیم نموده است.و آزاده بیشتری دارد.و توان سر زدن و ارتباط با آنها برایمان مشکل آفرین است.

ولی نه انکار جوانان پر شوری وارد کارزار شده اند و مدت هاست فعالیت را آغاز کرده اند.به هر سو که نیاز باشد احساس مسئولیت می کنند.
آنها رهروان شهدا هستند و وبلاگ ها را زیاد کرده اند.به وحدت توجه بیشتری دارند.رنجش ها از یکدیگر زدوده شده و محبت را جایگزین نموده اند.
دستانشان در دست یکدیگر و این روزها خانواده شهدا راضی اند. آنها می گویند مدت هاست کسی سراغ ما را نمی گرفت ولی اکنون حتی از ما مصاحبه هم می گیرند.این بسیجیان می خواهند راه و رسم شهیدمان را دنبال کنند.
آزادگان را فراموش نکرده اند و خاطره گیری از آنها در دستور کار است.
و ده ها اقدام شایسته و بایسته دیگر
مهمتر از همه اتحاد عملی است که بین نیروها بیشتر از گذشته به چشم می خورد و لذت بخش است.

به همه این هفته مبارک و میمون باشد

منتقد بسیجی دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 10:04 ب.ظ

آقای مهندس مرادی سلام
چه بسیجی واقعا کدام بسیج ؟
آنقدر از بسیج نراق تحقیر شده و تحقیر دیگران را توسط همین مسئولان فعلی بسیج دیده ام که دیگر دوست ندارم از در بسیج هم رد بشوم روزگاری بچه بودیم و در بسیج فعالیت می کردیم و بسیج در ذهن من و امثال من آنقدر مطهر و مظهر عشق به رهبری و شهادت و خدمت بود ولی با گذشت زمان برایم روشن شد نه یک بار بار ها و بار ها با چشم دیدم با دست لمس کردم که 90 درصد کارها در بسیج یا با هدف ریا شکل می گیرد یا خود نمایی و یا هدف این که بتوانند از قبال آن برای خود در آینده یا حال دست و پا کنند کجایند آن جوانان که به عشق رهبر و کشور جان خود را در طبق اخلاص گذاشته و بی ریا و کلک فقط وفقط برای رضای خدا وارد بسیج شده و شهد شهادت را به جان خریدند
آقای مرادی همین یکی دو هفته پیش بود که به بسیج رفتم و توسط یکی از آنان با سخنانی یاوه وبی مورد مورد تحقیر و بی احترامی قرار گرفتم آقای مرادی اکنون که این سخنان را برزبان می آورم به خدا قسم اشک از چشمانم جاری است ما بسیجیان بزرگی در شهر کشور و میهن عزیزمان داریم که همیشه مایه افتخار وسربلندی هستند بیایید یک آسیب شناسی کنیم که چرا و چرا جوانان به جز عده ای خاص سنین 20 به بالا از بسیج تصویر خوبی در ذهن ندارند
آقای مرادی بیایید ازاین یک مورد به راحتی عبور نکنیم و کمی درنگ کنیم آیا سخنان من اشتباه است ؟
آیا فقط برای سرگرمی و گذران وقت گرانبهایم و کمی یه چالش کشیدن بسیج پشت بر سیستم نشسته و این پیام را می دهم ؟نه به خدا نه
امید وارم سخنان اینجانب را درک کرده باشید و حتما آن را به نمایش بگذارید تا نظرات مشابه را دریافت و به یقین برسید
به امید بسیجی مانند سال های 60 تا75
با تشکر و سپاس فراوان

سلام . پاسخ شمارا واگذار می کنم به مسعود .
چون هر کس از بسیج انتقاد داره انگار تیرش میخوره تو مغز این بابا .

هادی دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 02:36 ب.ظ

سلام
من هم هفته بسیج را به بسیجیان غیور تبریک میگم.
آقای مهندس انصافاً سوژه هایی که شکار میکنید بسیار به جا و به موقع و خیلی قابل تحسین هستند.جا دارد صمیمانه از شما تقدیر و تشکر کنیم.
تا یه مدت از فضای سایبری دور خواهم بوداینو گفتم که باز نگرانم نشی

موفق باشی . به امید بازدید مجدد

بسیجی قدیمی دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 09:38 ق.ظ

سلام. هفته بسیج بر همه مبارک باد .
خواستم بدینوسیله یادی کنم از برادر پاسدار عباس حیدری . هر چند به کار او در تخریب ساختمان قدیمی بسیج از جهاتی نقد وارد است ولی انصافا ایشان در طول مدت مسئولیت خود زحماتی زیادی برای احداث ساختمان جدید کشیدند . من یادم هست که تمامی بسیجیان پای کار احداث این ساختمان بودند ولی از اون تاریخ به بعد حتی یک خشت هم روی خشت نگذاشتند .
درخت ها هم که خشک شد و جایگزین نشد . فکر کنم یه تک درخت گیلاس مونده و یک درخت شاه توت . اونهم یادرگار حاجی محمود است .

سلام .
چرا بسیجی قدیمی ؟ بسیجی که قدیمی و جدید نداره .
اشاره خوبی داشتید واقعا آقای حیدری در بازسازی ساختمان بسیج تلاش زیادی کردند . تا جایی که من اطلاع دارم با کمک های مردمی این ساختمان جدید احداث شد . امیدوارم باقیات صالحاتی باشد برای این پاسدار بسیجی .

رسول محلاتی دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 01:19 ق.ظ

سلام . هفته بسیج مبارک باد
آیا امکان دارد یکی دو قطعه عکس از شهرداری شهر نراق با آرم سردرب آن به نمایش بگذارید. نیاز است

سلام . لطفا ایمیل خودتان را جهت عکس ها ی درخواستی ارسال کنید

مجتبی دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت 01:14 ق.ظ

سلام. در بسیجی های شهر نراق برتری وجود دارد . من یک برتری آنها را تحسین می کنم و اینکه اغلب آنها به کامپیوتر و فنون آن آشنایی دارند و متاسفانه روحانیون نراق از این قاعده مثتثنی هستند و تعقیب هم نمی کنند .
هر چه انسان به اخبار گوناگون دسترسی داشته باشد یک طرفه قضاوت نمی کند و تحلیل و نظریه بهتری ارائه می کند.

سلام مجتبی . درستش این است که اغلب بسیجیان جوان شهر به کامپیوتر آشنا هستند و این یک امر کاملا طبیعی است .
تازه اگر بخواهیم متوسط تسلط جوانان شهر را با متوسط تسلط بسیجیان مقایسه کنیم باز هم فکر نکنم بیسجیان جلو تر نباشند .
اما در خصوص روحانیون شهر هم این امر کاملا طبیعی است . متوسط سن آنها 45 سال است و آنها تبلیغ به روش جدید را آموزش ندیده اند .
اما شاید نقد شما به طلبه های جوان و حوزه علمیه وارد باشد که سهمی در فضای مجازی ندارند .

ابوالحسنی یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 10:06 ب.ظ

سلام.هفته بسیج مستضعفین بر همه شما بسیجیان و شهردار بسیجی مهندس مرادی مبارک.

...همدلی در اوج خود بود.مسئول کتابخانه عباس باقری بود ولی مسئولیت برای آنان معنی نمی داد.چون یک صدا بودند و یک نفس.کتاب های قدیمی برچیده شد و کتاب های جدید با اندشه های اسلامی و تربیتی و مورد پسند جوانان در قفسه ها چیده شد.عضو گیری کردند.افتخار دانش آموز این بود وارد کتابخانه دبیرستان حاج عباس معصومی شود تا چهره متبسم و مطالعاتی سید غلامرضا باشی را ببیند. دقایقی با عباس باقری صحبت کنند تا از وضعیت روز سیاست آگاهی پیدا نمایند.ابوالفضل بیابانگرد و محمد رضا رمضانی و... خودشان مثل کتاب بودند.بهانه ای بود تا دانش آموز وارد کتابخانه شوند تا با این چهره های ارزشمند و تاریخ ساز کپی زده و آنگاه کتابی را برای مطالعه تحویل بگیرند .
انجمن اسلامی تشکیل شد باز همین عده و به اضافه چهره های محبوب و ذی نفوذی همچون عباس رمضانی -قاسم جعفری -عبدالله محمودی- محمد رضا بخشی و...
بعد بسیج راه اندازی شد . همین ها که زجر کشیدگان و غصه خوران شهر بودند .اغراق نیست اگر عنوان شود مدرسه عشق و زندگی آنها ابتدا بسیج طیبه بود و بعد منزل .
جنگ مجال نداد .تا انتهای سال ۱۳۶۰ نراق پنج شهید تقدیم نموده بود. باید به جهاد اصغر می رفتند . در سر افکاری بلندی داشتند که از جمله مهمترین آنها فعالیت فرهنگی و ورود جوانان شهر نراق به دانشگاه و طی نمودن مدارج عالی بود .چون بسیاری از آنها نخبه های تحصیل بودند .سفارش به تحصیل شده بودند و می بایست بقیه را در این راه رهنمون می شدند .
سال آخر دبیرستان را در سال ۱۳۶۰ سه نوبت رفتند جبهه و آمدند تا سرانجام در فتح المبین گلزار شهدا با خون چهار نفر از بهترین بندگان خدا با خون خضاب گردید.
از پدران و مادرانتان بپرسید نراق به مثابه کربلا شده بود.هر خانه ای پرچم عزا. چهار شهید سه اسیر و بقیه زخمی ... وضعیت شهر را از عید نوروز خارج کرد.مسابقه فوتبال به هم خورد.مراسم سیزده بدر آصف آبادبرای همدلی با خانواده شهدای باشی- محمودی- بیابانگرد و عباسی در گلزار برگزار گردید.
شهر یکصدا یک فریاد داشتند و یک صدا شده بودند . هر کس هر کاری از دستش بر می آمد برای خانواده شهداُ اسرا و مجروحین فتح المبین انجام می داد .
راه آغاز شده بود .بیت المقدس سه تازه داماد دیگر به جمع گلزاریان اضافه نمود و غلامرضا و علیرضا قجری و محمد رضا رمضانی بر سر دستان آوازه تاریخ گشتند.
دیری نپایید رمضان آمد و جمع دبیرستانی ها کم کم به گرد یکدیگر جمع می شدند و اینبار محمد رضا بخشی و عباس رمضانی جاودانه تاریخ و شهرمان نراق شدند.
آه که چه سخت است نوشتن این مطالب . اگر کسی در نوشتن و مطالعه آن فغان و فریاد نزد به قلب خود رجوع کند. محرم فرا رسید و کاضم محمودی و مظاهر لطفی شهر و منطقه را متحول نمودند.
آیا تا کنون از خود پرسیده اید چه زمان دشواری بر این پدران و مادران و اعضای خانواده می گذشته است.آنگاه که نراق در سطح کل منطقه به نسبت جمعیت بالاترین رزمنده بسیجی را در جبهه داشته است .
تا کنون اندیشیده ایم داغ دو جوان رعنا و تازه داماد محمودی ها چقدر دشوار است.
بعید است صبر و شکیبایی خانواده ها را تاریخ نمونه آن را به ثبت رسانده باشد .
مسیر ادامه یافت و....

سلام . خدا را شاکرم از اینکه می بینم دوستانی مانند شما گوشه نگاهی به این وبلاگ سراسر نقص ما دارند .
با ثبت این نظر بخشی از خاطرات شهدای نراق را زنده کردید خدا به شما خیر دنیا و آخرت عطا کند .
عاجزانه استدعادارم باز هم برایمان از آن دوران بنویسید . قرار است این وبلاگ در آینده به کتاب تبدیل شود و ثبت این نظرات می تواند بخشی از تاریخی شفاهی دفاع مقدس را تبدیل به تاریخ مکتوب نماید .
امیدوارم روزی این مطالب سوژه فیلم های کوتاه و داستانی جوانان شهر گردد و هر کدام با نگاهی هنرمندانه این واقعیت ها را در قالب هنر فیلم جاودان نمایند .
بحمد الله حرکت های خوبی در شهر بخصوص در بسیجیان در حال شکل گیری است.
یادواره شهدا دارد از حالت تکرار خارج می شود . به نظر جوان ها دارند اهمیت می دهند . حرف هایی که 5 سال پیش زده می شد اکنون دارد استارت می خورد . به قول معروف داریم سیگنال های خوبی دریافت می کنیم .
بحمد الله امروز دیگر نگرانی اعضاء ستاد یادواره شهدا دعوت از فلان مداح و سخنران و کیک و ساندیس و گروه موزیک نیست .
موفق و موید باشید .

س.م.م یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 09:01 ب.ظ

با تشکر از اقای مرادی
در خصوص اینکه تعدادی افراد از ابتدای شکلگیری بسیج وجود داشته اند یا وجود دارند که با حرفها یا حرکات نسنجیده موجبات سرخوردگی یا دلسردی افراد را بوجود آورده اند شکی ندارم.
اخه موضوع اینه که یه بچه 8 الی 14 ساله که نمیدونه باید زودرنج نباشه!
امیدوارم این مکان مقدس و بسیار معنوی از وجود افرادی که دانسته و متعمدانه کارهای خطا و اشتباه میکنند پاک بشه و بتونیم مثل گذشته ها از جو معنوی که به برکت شهیدان وجود داره نهایت استفاده را ببریم

سلام . دوست عزیز . بله درست می فرمایید یه بچه 8 الی 14 ساله قدرت درک زود رنجی را ندارد . منظور من این بود که بچه هایی که ما به عشقشون بسیج می رفتیم اکثرا شهیدشدند .
کسی نبود که دست ما را بگیرد . راهنمایی کند .

لیدر یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 02:24 ب.ظ

سلام . یه اطلاعیه زدن درب بسیج خیلی جالبه . از بسیجیان فعال خواستن بیان بسیج برای تکمیل مدارک .
اگه بسیجی فعال است که باید هفته ای سه روز در بسیج حاضر باشد . تا برش نداشتن عکسش را بگیر . بعدا انکار نکنن .

سلام دوست عزیز فعال بودن به حضور فیزیکی و کالبدی نیست . اصلا بسیجی بودن به داشتن کارت و مدرک نیست !
مادری که در خانه فرزند خودش را تربیت می کند یک بسیجی است .
کارت هم ندارد . عضو فعال هم نیست . ادعا هم ندارد ولی فرزندی همچون طلبه شهید حسن کرباسی را تقدیم می کند .
چند روز پیش مادر شهید بخشی اومد سر گلزار شهدا . در گلزار هیچ کس نبود . چنان با محمدش عاشقانه حرف میزد که مو بر تن من سیخ شد .
مادران جوانی که الان درخانه شهدای آینده را تربیت می کنند بزرگترین و با شخصیت ترین بسیجیان تاریخ هستند .
ای کاش دستی داشتم بهترین مدال شجاعت شهر را تقدیم مادران شهید می کردم .
تقدیم مادرشهید مظاهر لطفی . تقدیم مادر شهید محمد قجری
تقدیم مادر شهید رمضانی . تقدیم مادر شهید محمد رمضانی
تقدیم همسایه خوبمان مادر شهید سید حن جوادی و .........
به احترام مادر شهدا سر سفره شهدا نگاهمان را به همدیگر اصلاح کنیم . نراق شهر ارزش ها است . این ارزش ها را پاس بداریم .
نفع دنیا و آخرتمان در پاسداشت این ارزش ها نهفته است .

موفق و موید باشید

یه دوست قدیمی یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت 10:49 ق.ظ

سلام جناب . من بعید میدونم این آرزو های شما محقق گردد . وقتی هنوز خیلی ها درگیر مسائل شخصی خودشون هستن چگونه می توانند برای شهر و کشورمفیدباشن؟
ولی آرزو بر جوانان عیب نیست .

سلام دوست قدیمی
بسیج یه شجره طیبه است . این شجره طیبه ریشه در اعماق تاریخ دارد . خیلی از این آرزو ها در سطح کشور محقق شده ولی ما انتظار داریم بسیج نراق هم در آنها سهمی داشته باشد .

مهدی نراقی شنبه 28 آبان 1390 ساعت 09:47 ب.ظ http://shahidreza.blogfa.com

سلام
نظر آقا سعید را که خوندم یاد جملات شهید همت افتادم که چه زیبا فرمود آن شهید بزرگوار:زمان بازرگان به ما برچسب چریک زدند، زمان بنی‌صدر هم برچسب منافق، الان هم برچسب خشک مقدس و تحجر، هر قدمی که در راه خدا و بندگان مستضعف او برداشتیم برچسب‌بارانمان کردند، حالا روزی ده برچسب دشت می‌کنیم اما بسیجیان دلسرد نباشید! حاشا که بچه بسیجی میدان را خالی کند..." خدا وکیلی قصد ندارم خودمون رو با اون شهید بزرگوار مقایسه کنم ولی هر کاری برای اعتلای بسیج شهرمون انجام دادیم تا حالا هزاران حرف پشت سرمون بوده نمی گم به ما انتقاد وارد نیست و یا ضعف در کار و عملمون نداریم ولی بارها به بچه ها گفتم نگاه شما به اصل و اساس شجره طیبه بسیج باشه نه به افراد....همه ما مدتی اگر توفیق خدمت داشته باشیم چند روزی اینجا خواهیم بود می رویم اما مبنا و شاخص بسیج که ریشه در اعتقادات مردم داره هنوز هست و باید، تآکید می کنم باید حفظ بشه .... ولو با تهمت و افترا زدن به تعدادی از بچه های مخلص مدرسه عشق...و اگر لایق باشیم توی این مدرسه به حرمت شهدای عزیزمون انشاالله مطهر بشیم و بریم خدمت کنیم...
به نظر می رسد نیت این آقا این است که ما را در مقابل هم قرار بدهد که ....... خداوند همه ما را به راه راست هدایت فرماید.
البته ضروریست که بگم اگر کمی با دقت و منصفانه تر در مورد سالهای گذشته بررسی کنید خواهید دید که از بین بسیجیان در سالهای گذشته افراد زیادی در امور علمی ، فرهنگی و ورزشی و... در سطح کشور ، استان و شهرستان مطرح شده اند و در این خصوص در صورت لزوم می توانم مطلب خود را ثابت نمایم و انشاالله در آینده نیز هدف ما همانطور که رهبر عزیزمون از ما انتظار داره همین است.

****انشالله موفق باشید و همیشه بسیجی****

سلام بر مهدی نراقی . ممنون که برای کابران این وبلاگ ارزش قائل شده و نسبت به درج مطلب فوق اقدام نمودید .
اگر زیر خیمه ولایت جمع شویم حتی اگر پشت به هم بنشینیم در یک خیمه هستیم . خدا نیارد اون روزی را که خیمه ها متعدد شود .
سال سال جهاد اقتصادی است . فرمان ولی امر مشخص است بسیج باید در اجرایی کردن این فرمان حکومتی پیشگام باشد .
این حرف ها را باید کنار گذاشت و از اصل مطلب غفلت نکرد .
من چه کردم و تو چه کردی بماند برای وقتی که کشور در شرایط مطلوب جای گرفت .
شکسته باد قلمی که هدفش ایجاد نفاق و تفرقه در بین بسیجیان شهر باشد . من تابحال از سعید و سعید ها چنین برداشتی نداشتم . آنها هم حرف هایی برای گفتن دارند . دلشان برای شهر می سوزد .
باز هم وبلاگ را قابل دانسته نظرات خود را درج کنید
با تشکر . م. مرادی

موسوی شنبه 28 آبان 1390 ساعت 09:15 ب.ظ

سلام
غم فراق تو در باورم نمی گنجد
سال ها بود به زادگاهم نراق که می آمدم از تردد در خیابان خجالت می کشیدم.چون تنهایی را به عینه حس می کردم. به عشقم بسیج می رفتم . همه آنجا بودند جای جای این محیط روزی بر بال ملائک بود.آن سالن قدیمی نفس های انسان های خوش قلبی را تداعی می کرد که اگر بودند دغدغه های من و تو کمتر بود.چون کارشان جوان شناسی و شناخت بیشتر راه بود و عاشق جذب حداکثری. خجالت می کشم عنوان کنم که حر شهدای نراق کیست . او با همه سر سختی که داشت مورد توجه انسان های این ساختمان و فضای تطهیر شده قرار گرفت و مخلصترین ها شد و تبرک شدنش عبادت گردید . به گلزار شهدا که می روم خجالتم بیشتر می شود .چون لیاقت نداشتم همانند آنها شوم . ولی بر قبر آنها حاجت می گیرم تا انسان شوم و انسان باقی بمانم.
مقابل دبیرستان معصومی که قرار می گیرم هزاران حرف های ناگفته فریاد می شود.کتابخانه - انجمن اسلامی . آنها هدایت کردند و هدایت شدند تا ما رستگار بمانیم .آنها کتاب های نانوشته اند و ناگفته .
دوستان بسیجی نسل سوم : آیا تاکنون تعقیب کرده اید که چرا اولین شهید استان مرکزی و شهرمان نراق محمد علی قجری قبل از ورود به شهر لباس های فرم مقدس سپاه را از تن بدر می آورد؟ چرا از وقتی که از میدان عبور می کرد با هو کردن مواجه بود؟ چرا چوب بر فرق سرش زدند؟
آن شهیدان و بقیه خو ن دلها خوردند تا به اکنون که این میراث گران بها را قدر بدانیم.
محیط بسیج از آن فرد یا طایفه ای نیست و همه در آن فعالیت داشته اند و یا حداقل هم فکر بسیج هستند.کسی را خارج از این چارچوب قلمداد نکنیم.همه بسیجی هستند در انحای مختلف.
پایگاه بسیج نراق سال هاست بوی عطر یاس می دهد
باید عشق در آن ورزیده شود. این مکان قطعه ای از بهشت است و اینجا نیز لازم است بی وضو وارد نشویم.
اگر می خواهیم خدای شهیدان راضی باشند همدل باشیم و در انتقادها پویایی باشد و از حب و بغض شخصی پرهیز کنیم.
بسیج و بسیجیان نراق از ابتدا تا کنون مورد توجه شهرها و روستاهای پیرامون بوده است.پس رضای خدا سر لوحه امورمان باشد و هم صدا شویم که ما همه عاشق بسیجی و بسیجیان هستیم.
آستانه تحملمان را نیز بالا می بریم و قصورات یکدیگر را نادیده می گیریم.آنوقت ما مسلمانیم.





سلام جناب موسوی . اگر امکان دارد بخشی از خاطرات خود را برایمان درج کنید . اجازه ندهید این خاطرات در سینه های شما بماند و تاریخ از آن محروم گردد .
موفق و موید باشید

سعید شنبه 28 آبان 1390 ساعت 06:06 ب.ظ


چرا پاسخ های من را به این آقا مسعود تایید نمی کنی ؟
این انصاف نیست .
ببخشید جسارتا این نامردیه .

آقا سعید . دعوای شما کم کم شخصی شده و این درست نیست .
مسعود در این نظر آخرش زحمت کشیده ایمیلش را درج کرده برو مستقیم با خودش کل کل کن .
شاید دو تا از نظراتت را براش خودم ایمیل کردم.
با تشکر . م. مرادی

ع.ب جمعه 27 آبان 1390 ساعت 08:36 ب.ظ

سلام بر برادر بسیجی مهندس مرادی
من و دوستانم که یکی دو سال بعد از تاسیس در بسیج بودیم از برخوردهای ناشایست دو سه نفر همیشه ناراحت بودیم ولی هیچ وقت صحنه را در اختیار آنها قرار ندادیم. اکنون نیز اگر حضور داشته باشیم هیچوقت انحصاری قلمداد نخواهد شد .
خدا وکیلی اش را بخواهی قصد نداشتند کسی را اذیت کنند به نظر من فرهنگ شخصی و بعضا خانوادگی این افراد همین گونه است.شما اگر کمی ملاحظه کنید اکنون نیز که کنار آمده اند همین نوع برخورد را دنبال می کنند.به یقین به دوستان می گویم آن فکر و این فکر کنونی از مدیریت مافوق بسیج نیست وطرز تفکرات اغلب شخصی است که بدون نظارت اعمال می شود.
ولی آنچه که مسلم است این ساختمان و این فضا مقدس و ملکوتی است و باید همچنان مورد احترام باشد چون مکان تردد و فعالیت شهدای والامقامی همچون :

سیدغلامرضاباشی - عبدالله محمودی -ابوالفضل بیابانگرد - مهدی عباسی - غلامرضا قجری - علیرضا قجری - محمدرضا رمضانی - محمدرضا بخشی - عباس رمضانی - مظاهر لطفی - کاظم محمودی --علیرضا رزاقی -- مندعلی نباتی - مصطفی طالبی --محمدعلی نوری -- سیدحسن جوادی -حسن کرباسی -غلامرضایوسفی - غلامرضا یوسفی - قاسم جعفری - غیاثعلی عابدی
- جعفرعلی کمره ای - حجت الله ایزدی - قدرت الله کمره ای بوده است .
و متوفیان بسیجی آقایان غلامعلی شریفی-سید مرتضی باشی-غلامرضا رزاقی-حسن عابدینی-سید ابوالفضل بابایی-مسلم مرادی-سلطانعلی مرادی-اصغر عابدی-محمود رزاقی-سیف الله اکبری و قاسم ابوالحسنی و... نیز در این محل حضور و تردد داشته اند .

خداوند همه را عاقبت به خیر کند و توفیقمان دهد افکارمان را برای همدلی بیشتر و وحدت به کار بگیریم . آنگونه که شهردار بسیجی در پیش گرفته است .

سلام. متاسفانه اشتباه چند سال پیش ما را الان دارن بعضی ها تکرار می کنن .
بله درست میگین برخی از افراد در همان سالهای اول به لحاظ ضعف در شخصیت اقداماتی انجام دادن که متاسفانه پای نظام و بسیج نوشته شد و هنوز تعدادی از این رفتار ها دلخور هستن .
من که به با مردم از نزدیک ارتباط دارم می بینم بعضی ها هنوز زخم های کهنه سی سال پیش را با خود یدک می کشند .
بسیج امروز باید این آسیب ها را شناسایی و تا می تواند نسبت به رفع آنها اقدام کند . باید خودش را نقد کند . هر کجا که اشتباه کرده با جسارت به اشتباه خود اعتراف کند .
من آدمی را می شناسم که به خاطر پوشیدن شلوار جین از بسیج طرد شده . کسی که حداقل 20 ماه جبهه داره !!!
بله تعجب نکنید بیش از 20 ماه جبهه داره!!!

مسعود قجری جمعه 27 آبان 1390 ساعت 07:50 ب.ظ http://shohadayenaragh.ir

می نویسم باز از سر اجبار
از سر خون دل ؛ از سر هزار ارث نبرده که نسبتش مال مالست و بردنش مال همه .می نویسم در جواب همه آنهایی که نمی توانند به خاطر هیچ چیز خودشان را فراموش کنند.دوستان گرامی سعید نوشتید بسیج منحصر شده به چهار نفر اما یک سوال شما ها چرا نیامدید که چهار تبدیل بشه به هزار. من چند سال است با بسیج همراهم همیشه یک عده خاص را دیده ام که همگی پای کارند و شما سایه نشینان داس تیز همیشه دارید با این زبان تیز به انها زخم می زنید .شماها که به خاطر من و امثال من دارید بسیج را نفی می کنید اگر در نیتتان صدق است بیایید و شما کارها را تحویل بگیرید.فکر کردی ماها نمی تونیم وقت های استراحت را استراحت کنیم. فکر کردی از بسیج تا بحال چه عایدمان شده که به شما نرسیده .نوشته بودی آقای مرادی با این مطلب قصد داشته بسیج را تطهیر کند دوست گرامی اگر این حاجی آقای شما از قالب این مدیریتشان خارج شدن وبه قدر یک ساعتی وقت داشتند مراجعه کنند به بسیج جهت تطهیر خودشان .بسیج مطهر است و تطهیر مطهرات کاری است بیهوده .دوست گرامی فرموده بودید بسیج در جهت تخریب آقایمرادی اقدام کرده اما ما در جلساتی که برگذار می کنیم مطالبی که ارتباط به ایشان داشته باشد نداریم پس کاری هم به ایشان نداریم . ولی اگر قرار باشد هر کس در هر لباس و هر پستی خارج از ندار ولایت و اسلام حرکت کند بسیج اولین ارگانی خواهد بود که تمام قد جلوی او خواهد ایستاد .
و من الله توفیق

سلام . جناب قجری
از اینکه بی پروا نظر ات خودت را کاملا شفاف بیان کردی بی نهایت متشکرم. امیدوارم دیگر کاربران محترم مخصوصا آقا سعید هم این جرات و جسارت راپیدا کنند .
بعدشم شما یه کم کوتاه بیا.به قول معروف صبر کن با هم بریم این راه پر خطر را !
وقت داشتی در خصوص مدار ولایت یه جلسه بگذار ما هم برسیم خدمت شما جهت تطهیر .

م. ر جمعه 27 آبان 1390 ساعت 10:51 ق.ظ

خدا رحمت کنه این حاج محمود را . مرد دوست داشتنی بود . دلسوز و فداکار. از شما هم به خاطر اینکه یادش را زنده نگاه می دارید ممنونم .

سلام . به اندازه یه کتاب از حاج محمود خاطره دارم . اگر خدا توفیق بده شاید روزی این خاطرات را جمع آوری و چاپ کردم .
لحظات آخر عمرش هم در کنارش بودم آنقدر آرام بود که من فکر نمی کردم داره از بین ما میره . وقتی خبر فوتش را شنیدم شکه شدم . البته شب قبلش خوابی دیدم که دقیقا تعبیر شد .
. واقعا این مرد بی ادعا بود . فیلم کوتاهی ازش ساختم در خصوص غار چالنخجیر . امیدوارم روزی بتوانم این فیلم را منتشر کنم. اون وقت شاید مردم نراق کمی از شخصیت این مرد بزرگ را درک کنند .
روحش شاد و یادش گرامی باد .

سعید جمعه 27 آبان 1390 ساعت 10:48 ق.ظ

سلام حاجی.ما نگفتیم که بسیج کارش درست نیست که تو این مطلب را نوشتی گفتیم بسیج در انحصار افراد خاص قرار گرفته . اتفاقا بعضی ها فکر میکنن بسیج ارث پدرشون است و کسی دیگه حق نداره بگه من بسیجی هستم تا اونها تایید نکردن .
همین بسیجی که الان تو داری برای تطهیرش مطلب می نویسی تا چند وقت پیش به هر بهانه ای درصدد تخریب شما بودند . مگر شما بسیجی نبودی . چراحالا که یه مدیر از بین بسیجان شهر مدیریت شهر را به دست گرفته به جای کمک اون را در هر جلسه ای تخریب می کنند .
حاجی از تو بعیده که سیاست نداشته باشی .
شاید هم سیاست داری و ما از فهم اون عاجزیم .
جریان این افراد کمتر از انشگشتان یه دست شده همان مثال معروف گربه مسکین .

سلام سعید جان
1- . اگر انتظار پاسخ به همه نظرات خودت را داری باید ایمیل ارسال کنی . چون بعضی از آنها قابل انتشار عمومی نیست .
2 - من بحث بسیج را با آدم هایی که خودشون را بسیجی معرفی می کنند جدا می دانم. باید بین این دو تفکیک قائل شد . نباید مطلبی نوشت که در اذهان عمومی جایگاه این نهاد مقدس تضعیف شود . شاید بر عملکرد برخی آدم ها نقدی هم وجود داشته باشد که بر مبنای جایز الخطا بودن انسان قابل توجیه است . من و شما هم در زندگی هزاران خطا مرتکب شده ایم . پسر نوح هم مرتکب شد .
3 - نقد این افرادی که شما از آنها نام می برید کاملا شخصی است و هیچ ربطی به بسیج ندارد .
4 - کاملا بر عکس نظر شما اعتقاد دارم در حال حاضر بیشترین حمایت را در شهر از طرف بسیجیان نراق داریم که برخی از کارها به نتیجه می رسد . شاید مشکل من و شما از اینجا باشد که شما دامنه بسیجیان نراق را در افرادی خاص تصور می کنید ولی من این دامنه را خیلی خیلی گسترده می بینم .
و اما پاسخ یکی از مطالب شما که اشاره کردید چرا بسیج نراق را نقد نمی کنید این است که جرات نقد کردن گذشته خودم را ندارم .
هر خوبی و بدی در این نهاد است من هم به عنوان یک عضو در آن سهیم هستم . در مطلب اشاره کردم به خاطر یک حرف مفت چند سال در بسیج پا نگذاشتم . شاید موقعی که مربی عقیدتی سیاسی بودم به وظیفه خودم عمل نکردم .
من اگر قرار باشد بسیج را نقد کنم با نقد از خودم شروع می کنم که دقیقا در این مطلب همین کار را کردم .
التماس دعا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد