شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ
شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ

طرد شدن به خاطر خوردن گیلاس!!!

 

این مطلب را در جواب برخی دوستان که نظرات مختلفی پیرامون بسیج و بسیجیان نراق در وبلاگ درج می کنند و من نمی توانم به خاطر محدودیت های اخلاقی آنها را منتشر کنم  می نویسم شاید کمکی کند برای تفاهم و همدلی بیشتر در این روز های سخت .

بعد از استقرار نیرو های بسیج در ساختمان درمانگاه مرحوم صفایی چون اکثر بچه های بسیج کشاورز یا کشاورز زاده بودند شروع کردن به کاشت درختان سیب ، انگور ، گیلاس  و آلبالو در محوطه بسیج .

خیلی از افراددر کاشت درخت ها نقش داشتن ولی من الان تنها مرحوم حاج محمود رزاقی را به یاد دارم . یک روز در همان سالهای ۶۲ به بعد خوب یادم هست که حاج محمود گفتم میخواهیم امسال در بسیج هنداونه  هم بکاریم .  من و مظاهر عابدی قرار شد چاله هنداونه ها را بکنیم . در حین کندن چاله هندوانه بودیم که دیدیم یه جمجمه پیداشد . تمامی دندان های اون سفید و سالم بود  معلوم بود خدا رحمت کرده  جوان از دنیار رفته . حاج محمود  یه گونی آورد اون جمجمه و استخوان های دیگر را جمع کرد و در جایی دیگه دفن کردیم کاشت درختها به این شکل بود که هر کسی درخت  خوبی پیدا می کرد  اون را در بسیج  می کاشت . خیلی از شهدای نراق با دستان خود این درخت ها را غرس کردند . یادم هست درختان سیب و گیلاس بسیج  در اون سالها غرق در محصول بود . هر چه از آنها استفاده می کردند تمام شدنی نبود . بخصوص سیب های زرد آن . شاخه های گیلاس و آلبالو  ازبس که بار میگرفت می شکست

جنگ  که تمام شدما تازه شده بودیم یه بسیجی پای کار . سن و سال و بخصوص قد کوچک ما اجازه نداد در جنگ حضور  پیدا کنیمبعد از گذشت یکی دو سال  بسیج نراق دیگه اون شور حال گذشته را نداشت .حاج محمود  و بعدها عباس حیدری به زور ما بچه ها را دور خودشون جمع میکردن .

 در همون سالها یه بنده خدایی  که مسئولیتی در بسیج داشت یک روز در فصل رسیدن گیلاس ها در حالی که ما داشتیم ازاون یادگاران شهدا  طبق معمول تناول می کردیم  اومد پیش ما . دستش را گذاشت پشتش و گفت :شما  همگی برای خوردن گیلاس است که به بسیج می آید !!!

ما هم که فهم شعور درست و حسابی نداشیم( البته الان هم ادعای اون را نداریم ) این موضوع را به دل گرفتیم و از درخت اومدیم پائین و برای چند سال دیگه  پامون را تو بسیج نگذاشتیم که مثلا به اون بابا حالی کنیم که  ما مرد شدیم !!  

بعد ها با خودم فکر کردم که ای کاش کسی بود ما را توجیه می کرد که اینقدر زود رنجی برای انسان خوب نیست.  بسیج نه ارث پدر اون بود نه ارث پدر ما .  همه اهداف خود را در بسیج با یه حرف مفت و شاید بشه گفت یامفت زمین گذاشتیم وچندین سال اجازه دادیم بسیج در انحصار افرادی  خاص قرار بگیرد.

ضمن احترام به  نظرات همه  کاربران محترم  لازم است بدانیم که این نهاد اجتماعی منحصر به هیچ فرد، گروه و یا تیم خاصی از ابتداتابحال نبوده و نیست و همه نسل ها باید درآن سهم داشته باشند وما درنراق بسیجی و غیربسیجی نداریم . هر کس که نظام جمهوری اسلامی  مبتنی بر ولایت فقیه را قبول دارد و برای سربلندی ایران اسلامی حتی در حوزه فردی که خودش باری بر دوش حاکمیت نباشد تلاش میکند یک بسیجی است. از بیان خاطره فوق خواستم به اینجا برسیم که من اشتباه یک نفر را به پای بسیج نوشتم و خودم را چند سال از خدمت مستقیم در این نهاد محروم کردم . من ضرر کردم نه دیگران . بسیج نراق هنوز بوی عطر قاسم جعفری با آن تبسم های زیبای خود را می دهد . هنوز در و دیوار بسیج یاد و خاطره نماز شب های شهید حجت الله ایزدی را تداعی می کند . هنوز بسیج نراق تواضع شهید جعفر کمره ای را حتی در راه رفتن به یاد دارد و هزاران خاطره دیگرکه انشا ا... در آینده نزدیک توسط همین بسیجیان  جوان  در فرمت های مختلف جمع آوری خواهد شد .

لذا نتیجه میگیریم که شاید من در مسئله همکاری با  بسیج اشتباهی جدید مرتکب شوم ولی اشتباه گذشته خود را به خاطر حرف  فلان آقا ویا ...... تکرار نخواهم کرد .

به امید روزی که بسیج نراق بتواند دانشجویی یک رقمی در کنکور داشته باشد .

به امید روزی که بسیجیان  جوان نراق در جشنواره های خوارزمی و علم و فناوری صاحب مقام و رتبه شوند .

به امید روزی که ورزشکاران بسیجی نراق بر روی سکو های ملی و بین المللی قرار بگیرند .

به امید روزی که بسیجیان نراق بتوانند بهترین کرسی های تدریس دانشگاهی را تصاحب کنند .

به امید روزی که بسیجیان نراق بتوانند  ابتدا برای خودشان سپس شهرشان و بعد کشورشان مفید باشند .

به امید روزی که بسیجیان نراق بتوانند کار آفرینان نمونه کشوری شوند .

به امید روزی که بسیجیان نراق بتواند بهترین مدیران این مملکت در زمینه های مختلف باشند .

و هزاران امید دیگر

کی میره پای سنگ ملا ؟!!

"أیم اللَّه؛ ما کان قوم قطّ فی غضّ نعمة مِن عیش فزال عنهم إلّا بذنوب اجْترحوها، "إنّ اللَّه لیس بظلّام للعبید"؛  

به خدا سوگند! رفاه و آسایش جز به خاطر گناه از ملتی زایل نشد، زیرا خداوند به کسی
ستم‏نمی‏کند".

نهج البلاغه، خطبه 178

مطلبی  در وبلاگ قرار دادم به اسم راه‏های ‏زوال‏ و  بقای  دولت  در اندیشه ‏ سیاسی ‏نراقی . انتظارم این بود که خوانندگان وبلاگ این مطلب را مطالعه و پیرامون آن  نظرات خود را مطرح نمایند . متاسفانه ظاهرا هیچ کدام از کاربران محترم ارزش این مقاله را درک نکرده لذا مجبور شدم بخشی از آن را در قالب این مطلب یاد آوری کنم.

حدیث مطلع کلام از امیر مومنان (ع) است که حجت الاسلام مزینانی آن را در بخش نقش امر به معروف و نهی از منکر در بقای حکومت  ذکر کرده است .

چند ماه پیش نماینده مجلس در جمعی گزارش داد انحراف نمودار بارش در سال گذشته در شهرستان محلات و دلیجان از تمامی  شهر های استان بیشتر بوده و این موجب بروز خشکسالی در سطح دو شهرستان شده است .  هفته گذشته موجی از بارش های پائیزی استان را در بر گرفت و صدا و سیمای استان به نقل ازهواشناسی استان اعلام کرد کمترین میزان بارش باران متعلق به دو شهرستان های محلات و دلیجان بوده است .

 شما خودتون این دو خبر را با حدیث  فوق  جمع و بعد در حد فهم خود تحلیل کنید .

من قصد ندارم  در این مطلب به وضعیت دو  شهر محلات و دلیجان بپردازم . تحلیل این دو شهر بماند برای ساکنان خودشان .

اما در خصوص نراق خودمان حرف های زیادی  دارم .  به راستی  چه امر به معروف و نهی ازمنکری را ترک کرده ایم که خداوند متعال باران رحمتش را از ما در این روزها دریغ می کند؟

خمس نداده ایم ؟ زکات پرداخت نکردیم ؟ شکر نعمت های قبلی را به جای نیاوردیم ؟  کفران نعمت کردیم ؟ شعائر دینی را پاس نداشتیم ؟  در دل شب به جای مناجات و نماز شب پای ماهواره نشستیم و فارسی وان دیدیم ؟  نماز صبح ها را قضا خواندیم یا اصلا نخواندیم ؟  به جای صبح زود ساعت 10 از خانه برای کار بیرون رفتیم ؟ به نمازهای جمعه و جماعات  اهمیت ندادیم ؟ فریضه حج را به بهانه ریختن پول در جیب عرب ها تعطیل کردیم ؟ سن ازداواج را بالا بردیم وهزاران گناه در کنارش درست کردیم ؟ خانه های خود را برای گرفتن  اندکی اجاره  بیشتر به هر تیپ آدمی اجاره دادیم  ؟  و شاید در آخر بتوان گفت  برای خواندن نماز باران شهر را به قصد پای سنگ ملا ترک نکردیم ؟

پیش خودمان فرض کردیم که این کارها مال قدیمی ها بود و الان در قرن بیست و یک کی میره پای سنگ ملا نماز باران بخونه  . امروز به جای این  کارها میریم ابرها را بارور میکنیم  نه تنها مسخره نمیشیم، بلکه میتونیم به دنیا پزهم بدیم .

بریم پای سنگ ملا پیش  چشم این همه دانشجو بشیم فیلم که ازمون بلوتوث بسازن بگن نراقی ها سنتی  فکر میکنن !!  

شاید هم حقوق بگیران شهر با خودشون  فکر میکنن: ما که چه بارون بیاد چه نیاد حقوقمون را میگیرم .چشم شهرداری هم کور به هرقیمتی شده بره آب تهیه کنه بده به درختای شهرو فضای سبز. سازمان آب هم که مجبوره بره حتی اگر شده آب را با تانکر  از دلیجان بیاره بریزه تو منبع  آب . کشاورزها هم  خداشون بزرگه یارانه را بگیرن بخورن کفایت میکنه، مینمونه  چند تا دامدار  اونها هم بفروشن این چند بز کچل را خیال همه را راحت کنن !!!!!!

گذشت اون قدیم ها که بزرگان شهر به تاثیر خواندن نماز باران  اعقاد داشتند . مرحوم آقا حسین فاضل نراقی اعتقاد داشت که اون خدا رحمت کرده هم  الان نزدیک 90 سال از فوتش گذشته!!    

امروز نه سنگ ملایی در شهر هست و نه آقا حسین فاضل نراقی  و نه  اون مردمی که اکثرشون کشاورز بودن که پا برهنه دست زن وبچه شون  را بگیرن و پریشون حال برن بیرون شهر جایی که کمتر گناه شده  برای خواندن نماز باران .

پس  با این اوضاع و احوال به نظر شما چرا باید بارون بیاد !!؟

داستان  خواندن نمازباران امام رضا (ع) را در ادامه مطلب بخوانید .

ادامه مطلب ...