شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ
شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ

تقدیم به استاد و معلم خوبم جناب آقای علی اکبر جعفری نراقی

اشک هایش را دیدم وقتی که از دردهایش می گفت . از درد فقر . از درد بی کسی . از نداشته های خود در شهری غریب . بغض کرده بود و می گفت بچه ها درس بخوانید. شما الان امکانات خوبی دارید ما وقتی مثل شما بودیم حتی نان کافی برای خوردن نداشتیم . پوست پرتغالی اگر در کوچه های کاشان پیدا می شد ساعت ها آن را بو می کردم چراکه  پولی در بساط نبود که بتوان با آن میوه خرید با بو کردن پوست  آن خود را راضی می کردیم . بهترین خوراک ما در دوران تحصیل سیب زمینی بود .

ما بچه بودیم و در همان حال و هوای شیطنت های کودکانه اصلا نمی فهمیدیم استاد با آن موهای قشنگ وکت و شلواراتو کشیده چه می گوید.از چه رنجی سخن به میان می آورد . از کدام آینده برایمان تعریف می کند. چرا به خود می پیچد و زمزمه می کند شما آینده سازاین مملکت هستید .

دریکی از  همان روزها سرکلاس زنگ انشاء  صدا زد مرادی بیا انشایت را بخوان .ردیف دوم می نشستم . خوشحال از اینکه که قرار است انشاء بخوانم با عجله بلند شدم  که بروم پای تخته سیاه . یک لحظه متوجه شدم چهار نفری افتاده ایم روی آقای جعفری . کلاس به هم ریخت همه بچه های می خندیدند .

وقتی از روی آقای جعفری بلند شدیم دیدم محمد حسینی پسر شعبانعلی پای مرا با یک نخ پود بسته به پایه میز . آقای جعفری وقتی فهمیدکار کیست گرد و خاکی در کلاس به پا کرد که تماشایی بود . هنوز هم هر وقت محمد  حسینی مرا می بیند  این خاطره را تعریف  می کند وکلی با هم می خندیم .


امروز سه شنبه 14/6/91 استاد جعفری  در محل  کارم حضور پیدا کرد و این شعر را با دست خط زیبای خود برایم به یادگار نوشت .

ای کاش قلب سنگت از قلب من خبر داشت

ای کاش آه سردم اندر دلت اثر داشت

عهدی که بستی ای جان بر آن نماندی ای دل

بشکستن وفایت اندر دلم شرر داشت

بی مهری  و جفایت آتش زده به جانم

تو یار بی وفایی دانم چنین خطر داشت

کمتر بگو جعفری از دست کی بنالی

زمانه مثل یارت هزار هزار  نفر داشت



نظرات 8 + ارسال نظر
هادی موحدی دوشنبه 13 آذر 1391 ساعت 09:26 ب.ظ

سلام خیلی جالب بود

سپاس هادی جان

ا-- ق یکشنبه 24 اردیبهشت 1391 ساعت 11:09 ق.ظ


تحفه ایست تقدیم به شهدای نراق



آژیر کبود







شنوندگان عزیز توجه فرمایید
توجه فرمایید
این آژیر کبود است
انفجار سرفه مردی است که هنوز های تاول را تکثیر میکند
در حلقوم او جا مانده است
تهاجم نارنجک و تورم نارنج و تنفس رنج
با پاره هایی از خاطرات کودکی
که هر شب تا صبح بالا می آورد
خستگی اش را
مجال جنگ نبود
وقتی که فریاد زدند
نکن پوتین هایت را
در امتداد خرمشهر به چپ چپ
شنوندگان عزیز
این صدای سرفه است
رسا لت منورمردی
که آخرین گلوله ها یش را با گلویش شلیک میکند.



مسافر

و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
به دنبال دفترچه خاطراتت
دلم گشت هر گوشه سنگرت را
و پیدا نکردم در آن کنج غربت
به جز آخرین صفحه دفترت را
همان دستمالی که پیچیده بودی
در آن مهر و تسبیح و انگشترت را
همان دستمالی که یک روز بستی
به آن زخم بازوی همسنگرت را
همان دستمالی که پولک نشان شد
و پوشید اسرار چشم ترت را
سحرگاه رفتن زدی با لطافت
به پیشانی ام بوسه آخرت را
وبا غربتی کهنه تنها نهادی
مرا آخرین پاره پیکرت را
و تا حال میسوزم از یاد روزی
که تشییع کردم تن بی سرت را
کجا میروی ای مسا فر درنگی
ببر با خودت پاره دیگرت را

ا

حمیدرضا رفیعی چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 ساعت 02:12 ب.ظ

سلام
معلمانِ الآن اگر بخواهند می توانند خوب باشند،
آقای مرادی من از طرف خودم از شما ممنونم که از معلم ها هم یاد کردید. هفته معلم بر همه این عزیزان مبارک.
راستی هفته جهانی صلیب سرخ و هلال احمر هم هست، به این عزیزان و امدادگران تلاشگر هم تبریک می کم.

سلام جناب رفیعی عزیز
بنده هم به سهم خود روز جهانی هلال احمر را به تمامی دوستان فعال در این نهاد بین المللی تبریک عرض می کنم . بخصوص دوست خوب و عزیزم جناب آقای صفری مسئول محترم هلال احمر شهرستان دلیجان . امیدوارم بتوانیم در سال 91 شاهد راه اندازی پایگاه امداد جاده ای نراق با کمک همه دوستان هلال احمر شهرستان باشیم .

دریا سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 12:46 ب.ظ http://eastsea.blogfa.com

با عرض سلام و احترام خدی آقای م مرادی نراقی دشتم دنبال مطالب در مورد مالزی می گشتم که به اینجا رسیدم از بعضی از نوشته هاتون سر در نیاوردم بعضی ها هم اونقدر قشنگ بود که براتون پیام گذاشتم موفق باشید و پایدار

سلام . ممنون که سر زدید . بعضی مطالب مربوط به حوزه اجتماعی شهر نراق است لذا طبیعی است که شما از آنها سر در نیارید .
موفق و موید باشید .

عابدی دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 09:59 ق.ظ

سلام. این فردی که به نام نراقی کامنت می گذارد قلب مریضی داره . مواظبت کنید چون تلاش دارد مسیر صحیح وبلاگ ها را به خواست خود تغییر دهد که تاکنون یک قدم نیز موفق نبوده است .
بیشترین کوشش او این است که با نظریه های بی محتوی مدیر وبلاگ ها را به حاشیه ببرد
الان هم تمام عقل و درایتش شده آسفالت نراق و به همه توهین می کنه .
محمود مرادی در اردوی دره و پشت ال با جوانان بسیاری نشستند و حرف هایشان را زدند و بحث و سر و صدا داشتند . خوب عرضه داره این نراقی بیاد جلو حرف بزنه نه اینکه بشینه شش من یه غاز درست کنه و هیچکس هم تحویلش نگیره .

سلام جناب عابدی
فضای مجازی اسمش روشه . هر کس می تواند هر محتوایی را تولید کند و از تبعات قانونی آن هم به نحوی فعلا در امان باشد . این امکان رسانه ای محاسن و معایب زیادی دارد . اگر جامعه ای آگاه به قواعد این بازی نباشد انسان های پشت پرده می توانند محتوای وبلاگ ها را به نفع خود تغییر داده و به نوعی آنها را مدیریت کنند .
یادم هست وقتی تلفن به نراق آمد چون امکان کنترل وجود نداشت خیلی مزاحمت های تلفنی زیاد بود الان این امکان دیگر به صفر رسیده است .
در حال حاضر سوء استفاده از پیامک رایج شده است .

در دنیای آزاد هر کس حق دارد هر حرفی رابزند حتی اگر این حرف انکار خدا باشد ولی باید بداند که طبق قانون با او برخورد می شود . آزادی در چارچوب قانون معنا پیدا می کند وگرنه هرج و مرج به وجود می آید .
افرادی مانند نراقی دوست دارند نظراتشان در هر وبلاگی متشر شده غافل از اینکه تبعات قانونی این نظرات به مدیران وبلاگ بر می گردد .

یه دانشجو یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 ساعت 12:57 ب.ظ

سلام.چه بامزه بود....
معلمای این دوره با قدیم کلی فرق کرده.الان مهربون تر شدن البت نه همه!!! در کل از زحماتشون قدردانی میکنیم.ایشالا معلم کلاس اولمم هرجا هست سالم و سلامت باشه.

سلام . معلم های قدیم هم مهربون بودن . باور کن من چنیدن بار گریستن آقای جعفری را سر کلاس با چشم خود دیدم .
اشک هایی که برای آینده ما از چشمانش جاری می شد .
هنوز هم آقای جعفری به بچه های نراق عشق می ورزد .
خدا همه معلمان عزیز را در پناه آقا امام زمن (عج ) حفظ نماید .

ممد حبیب جمعه 15 اردیبهشت 1391 ساعت 05:37 ب.ظ http://hami313.blogfa.com

با سلام و ضمن خسته نباشید خدمت بسیجیان حوزه 2 ثارلله نراق(حلقه های صالحین) به خاطر پیاده روی و کوه نوردی
افتخار ما بود که با شما همراه بودیم روز بسیار خوبی بود
انشالله همیشه این اردوها برقرار باشد تا بتوانیم بهترین خاطرات در زنگی ما باشد
لطفا برای دیدن عکسهای یادگاری به ما سر بزنید

هادی پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1391 ساعت 09:39 ب.ظ

سلام.
جالب بود فقط سوال فنی اینجاست که چطوری 4نفری افتادید روی استاد ؟؟؟؟

سلام . وقتی من افتادم روی ردیف اول و مابقی ماجرا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد