شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ
شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ

ما برای ساختن این بهشت راهی جز کمک به یکدیگر نداریم


این روز‌ها زمزمه برگزاری اولین همایش توسعه پایدار شهرستان دلیجان در سال 93 به گوش می‌رسد. خدا را از این بابت شاکریم که بلاخره دوستان ما در این شهرستان توسعه پایدار را بر توسعه صرف ترجیح دادند و حداقل در سطح نخبگان دراند به این موضوعات فکر می‌کنند.

 بنده به سهم خود این حرکت زیبارا به فال نیک گرفته و از هر کمکی برای تبدیل شدن توسعه پایدار به باور عمومی تمامی ساکنان شهرستان کوتاهی نخواهم کرد.  قطعا درج این مطلب بعد از ماه ها سکوت نشان از تایید و همراهی است با دست اندر کاران همایش فوق .  

اما قبل از نوشتن  مطلب باید یک داستان کوتاه را برایتان بازگو کنم تا مقدمه‌ای باشد بر  رساندن پیام اصلی این نوشتار .

و اما داستان :   

نقل است  روزی مرد ساده دلی از خدا خواست که بهشت و جهنم را به او نشان دهد. خدا هم این درخواست را پذیرفت و فردی را مامور  این کار کرد .  مامور الهی مرد داستان ما را وارد بر اتاقی کرد که چند نفر در آن دور یک میز نشسته بودند. افراد این اتاق دستان بلندی داشتند و بر دستانشان یک قاشق بلند هم بسته شده بود. افراد این اتاق لاغر اندام و رنگی زرد داشتند و پوست به استخوانشان چسبیده بود و از ضعف رو به مرگ بودند. فردی با یک ظرف غذا و خورشت به دست وارد اتاق گردید  و  غذا رابر روی میز گذاشت و رفت. افراد دور میز هر کدام هجوم آوردند برای خوردن غذا. دستان بلند و قاشق‌های به بازو بسته شده باعث می‌شد که آن‌ها به جای ریختن غذا در دهانشان آن را در بینی  خود تخلیه نمایند. ظرف غذا به تمامه بر روی میز و زمین ریخت و افراد این اتاق همچنان گرسنه بودند. مامور الهی به مرد ساده دل گفت دیدی این جهنم است، حالا بیا برویم تا بهشت را به تو نشان دهم.

مرد را به اتاق دیگری هدایت  کردند . با کمال تعجب دید‌‌ همان تعداد افراد با‌‌ همان میز و‌‌ همان نقص در دست‌ها و قاشق‌های بزرگ حضور دارند ولی چهره‌ آنها  سرخ و سفید ، چاق و سر حال هستند . باز فردی وارد شد و ظرف غذایی آورد و روی میز قرار داد و رفت . در کمال تعجب مرد ساده دل دید افراد به آرامی غذارااز داخل ظرف برداشته و در دهان یکدیگر می‌گذارند و به همین دلیل ذره‌ای از غذا حیف و میل نمی‌شود و همه سیر می شوند  . مامور الهی رو کرد به مرد ساده دل و گفت دیدی این بهشت است. مردان این اتاق فهمیده‌اند که اگر بخواهند فقط غذا رادر دهان خود بگذارند از گرسنگی خواهند مرد ولی مردمان اتاق قبلی همه چیزرابرای خود می‌خواهند به همین دلیل به این روز افتاده‌اند.

اما اصل سخن

فرهیختگان و نخبگان شهر دلیجان ، اگر اسم همایش را توسعه پایدار شهرستان دلیجان گذاشته‌اید خواهشا به گونه ای عمل کنید که خروجی این همایش همدلی باشد بین همه ساکنان شهرستان نه تقابل و ایجادشکاف!

انصافا بیائید تا فرصت هست جهنمی که دیگران برایمان به ارث گذاشته‌اندرابه بهشت تبدیل کنیم.

ما برای ساختن این بهشت راهی جز کمک به یکدیگر نداریم