شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ
شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ

حسود و محسود از نگاه فاضل نراقی

در پست قبلی وبلاگ نظری از طرف یکی از دوستان ارسال شده بود  مبنی بر اینکه  مرض حسادت بدتر از ایدز است و استدلال کرده بود که ایدز گیرنده آن  را می کشد و لی مرض حسادت حسود و حاسد هر دو را . تلویحا اشاره ای  داشتند  به چشم زخم .  به همین خاطر سری زدیم به کتاب اخلاقی معراج السعاده . ببخشید که این حس ناسیو نالیستی ما باعث شده سوزن ما گیر کنه روی معراج السعاده مرحوم نراقی . البته اگر کتاب اخلاقی ملایی دیگر هم به ما معرفی شود بدمان نمی آید سری به آن بزنیم  به شرط اینکه این ملا از روی معراج السعاده  کپی یا  سرقت ادبی نکرده باشد . انصافا این کمترین با خواندن چند صفحه از این کتاب به واسطه تنظیم این مطلب مو بربدنم راست شد . چقدر ما انسانها ی ضعیف النفس از قله های معرفت  الهی  دور و غافل هستیم . وقتی به عظمت روح ملا احمد  نویسنده این گتاب نگاه می شود کلاه از سر آدم می افتد . ملا احمد خوشه چین دریای مکارم اخلاق پیامبر(ص)  و ائمه اطهار(س)  است!  توخود حدیث مفصل بخوان از این مجمل .   

حسود و  و محسود از نگاه فاضل نراقی


مخفی نماند که باعث و منشاء  همه اینها محبت دنیای دنیه و منافع آن است . زیرا که به جهت تنگی دنیا  و محصور بودن  منابع آن ، محل نزاع  و مخاصمه می شود . بر خلاف آخرت که در آن تنگی و محدودیتی نیست . از آنچه گفتیم معلوم شد در میان علماء آخرت ، حسد و عداوتی نمی باشد ، بلکه ایشان از کثرت نوع خود و بسیاری شریک مبتهج و مسرور می گردند . و حسدی که از برای علم هست  در میان علمای دنیا است . و ایشان کسانی هستند که مقصود ایشان از علم طلب مال و جاه و قرب امیر و پادشاه است . چون مال جسمی است که چون به دست کسی رسید  دست دیگران از آن خالی می ماند و دل مردم چون به تعظیم عالمی مملو شد از تعظیم دیگری منصرف  می گردد . پس به این سبب ، حسد در میان ایشان حاصل می شود .

چون دانستی که مرض حسد ازامراض مهلکه نفس است پس درصدد معالجه آن برای . علاج امراض نفسانیه به معجون مرکب از علم و عمل است . اما علمی که نافع است از برای این مرض آن است که اول تامل در بی ثباتی دنیا و فنائی این عاریت سرا نمائی و یاد مرگ خود و محسود کنی و بدانی که این چند روز دنیا را قابلیت آن نیست که به واسطه آن ،حسد بر بندگان خدا بری .

تا چشم بر هم زنی  حسود و حاسد در خاک پوسیده و فاسد گردیده اند و نام ایشان از صفحه روزگار محو شده و در عالم به کار خود درمانده اند. و بعد از آن به تحقیق بدان که حسد تو بر کسی ، باعث ضرر دین  و دنیای تو می شود و به آن کس مطلقا ضرری نمی رسد بلکه نفع دنیا و آخرت به  او عاید می گردد . علاوه بر این دانستی که حاسد خشمناک است به قضای پروردگار و کراهت دارد  عطای آفریدگار را که به بندگان خود قسمت فرموده و این مقتضای ضدیت  و عناد با خالق عباد است . و اصل توحید به واسطه این فاسد می گردد . و با وجود اینها ، غالب است که حسد باعث کینه و عداوت ، ترک دوستی برادر مومن می شود . و آدمی به واسطه آن در شادی از نزول بلاء بر مومنین و زایل شدن نعمت های ایشان شریک شیطان و تابعان آن  از کفار و اعداء دین می گردد . و اما در اینکه حسد مایه ضرر دنیوی حاسد است نه محسود از این جهت است که اگر به حسد حاسد ، آن نعمت از کسی زایل شدی نعمتی در عالم بر کسی باقی نماندی ، زیرا کسی نیست که از برای او حاسدان بسیار نباشد و حسود بیچاره را نیز  البته حاسدین دیگر است .

چون دانستی که به واسطه حسد کسی ، نعمت از محسود زایل نمی شود ، می دانی که حسد کسی مطلقا ضرر دنیوی به کسی نمی رساند و گناهی بر محسود نیست تا ضرر اخروی به او عاید شود بلکه از حسد حاسدین نفع اخروی به او می رسد . خصوصا اگر حسد او را بر  این بدارد که غیبت او کند ، یا بهتان بر او زند و سخنان ناحق در حق او گوید و بدیهای او را ذکر کند و به این واسطه حسنات و طاعات خود را از دیوان عمل خود به دفتر اعمال او نقل کند  و وزر و گناه او را در نامه عمل خود ثبت کند . پس مفلس و تهی دست به بازار قیامت داخل شود . همچنان که در دنیا همیشه محزون و غمناک بود . بله اگر به دیده تحقیق بنگری هر لحظه نفع دنیوی حسود به محسود نیز می رسد.

و اما عمل نافع ازبرای شفای مرض حسد آن  است که بر آثار و لوازم خیر خواهی آن شخص که حسد بر او داری مواظبت نمائی و مصمم گردی که خود را بر خلاف مقتضای حسد بداری . پس چون از راه حسد تکبر بر آن شخص بطلبی ، تواضع از برای او کنی و اگر غیبت و بدگوئی او را طالب باشی ، خواهی نخواهی در مجامع و محافل زبان را به مدح و ثنای او بگشائی و اگر از دیدن او تو را ملالت حاصل شود و نفس شوم ، تو را عبوس و ترش روئی و درشت گوئی به او امر کند ، خود را به خوش کلامی و شگفته روئی با او بداری و اگر حسد ، تو را از انعام و احسان با او منع کند، عطا و بذل را نسبت به او زیاد کنی و چون بر این عمل مداومت نمائی ملکه تو می گردد و ماده حسد از تو قطع  می شود .   چون محسود تورا چنین یافت  دل او با تو  صاف  و پاک  می شود و محبت تو در دل او جای  گیر می شود و  آثار محبت او در خارج ظهور می کند .

منبع : معراج السعاده مرحوم نراقی -نسخه چاپی موسسه  تا ظهور صفحه ۳۸۷ الی ۳۹۹

برای خدمت به خلق نیاز به توفیق الهی است نه تایید این و آن!!

 

شهریور ماه ۷۵خدمت سربازی من تمام شد . دقیقا ۲۴ ماه در لشکر ۲۷ محمد رسول الله تیپ یکم  خدمت کردم . با اینکه سربازی بیش نبودم مسئولیت ممیزی تیپ را به عهده داشتم  .  فرمانده وقت لشکر سردار حاج محمد کوثری بود که الان نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی است . جانشین ایشان  هم حاج سعید سلیمانی  بود که در حادثه هواپیمای فرماندهان سپاه  با سردار کاظمی به شهادت رسید . فرمانده تیپ هم سردار چیذری بود نمی دانم الان کجا است و چه مسئولیتی دارد . تیپ یک لشکر ۲۷ دارای سه گردان عمار مقداد ومالک بود که اسم آنها برای بچه های جنگ بسیار آشنا است .   در این مدت دو سالی که حقیر در خدمت فرماندهان ستاد لشکر و تیپ بودم با چهره های زیادی  از فرماندهان سپاه آشنا شدم . چند نفر از آنها در همین مدتی که من خدمت می کردم به درجه رفیع شهادت نائل آمدند مانند حاج سعید شاهدی  و شهید محمود غلامی   

 حتما  شنیده اید که میگن سربازی انسان را مرد میکند  ؟ باور کنید من در این مدت دو سال به اندازه همه سالهای تحصیلم درس یاد گرفتم . چند ماهی مانده بود به اتمام خدمتم که مسئول امور مالی تیپ  پیشنهاد داد باید آماده استخدام در سپاه شوی چون کار شما را کسی بلد نیست و اگر خدمت شما تمام شود کلیه  کارهای ممیزی روی زمین می ماند . تعلق خاطر من به زادگاهم نراق  باعث شد که این پیشنهاد رانپذیرم  و با اصرار خودم مجبور شدن  نیروی قراردادی استخدام کردند و من کلیه کارها را در مدت سه ماه به ایشان آموزش دادم و توانستم کارت پایان خدمت خودم را بگیرم و راهی نراق شوم .  

نراق که آمدم هیچ کاری برایم وجود نداشت . حاج آقا مهدیزاده تازه کار بازسازی امامزاده بی بی زبیده خاتون (س) را شروع کرده بود . پیشنهاد داد که کارگر بنایی نیاز داریم  و ما هم  چون کارگر  زاده  بودیم پذیرفتیم .اولش خیلی سخت بود . به قول معروف شغل پشت صندلی را اون هم در بهترین نقطه  تهران که آینده خوبی هم  داشت با کارگری در بی بی زبیده خاتون(س)  عوض کرده بودم . نزدیک یک سال وضع به همین منوال گذشت . غروب یک روز که در امامزاده تک و تنها کار می کردم و هیچ کدام از کارگر ها هم نبودن دلم شکست . به بی بی عرض کردم خانم در دنیا و آخرت شما حکومت می کنید . من کار تهران را به عشق خدمت به شهرم  نراق ترک کردم  دعا کنید کاری آبرو مند برای من پیدا شود  تا بتوانم تشکیل خانواده داده به سنت پیامبر هم  عمل کنم . باورکنید یک هفته  از این ماجرا نگذشته بود  که به  طرز کاملا عجیبی به زور بنده را بر خلاف میل خیلی ها حتی شهردار وقت پشت میز کار در شهرداری نراق نشاندند که شرح ماجرای خواندنی  آن بماند برای بعد .   

 این مطلب و شاید خاطره را نوشتم تا خیلی ها بدانند وبفهمند که برای خدمت به خلق نیاز به توفیق الهی  است نه تایید این و آن .