شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ
شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ

برای خدمت به خلق نیاز به توفیق الهی است نه تایید این و آن!!

 

شهریور ماه ۷۵خدمت سربازی من تمام شد . دقیقا ۲۴ ماه در لشکر ۲۷ محمد رسول الله تیپ یکم  خدمت کردم . با اینکه سربازی بیش نبودم مسئولیت ممیزی تیپ را به عهده داشتم  .  فرمانده وقت لشکر سردار حاج محمد کوثری بود که الان نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی است . جانشین ایشان  هم حاج سعید سلیمانی  بود که در حادثه هواپیمای فرماندهان سپاه  با سردار کاظمی به شهادت رسید . فرمانده تیپ هم سردار چیذری بود نمی دانم الان کجا است و چه مسئولیتی دارد . تیپ یک لشکر ۲۷ دارای سه گردان عمار مقداد ومالک بود که اسم آنها برای بچه های جنگ بسیار آشنا است .   در این مدت دو سالی که حقیر در خدمت فرماندهان ستاد لشکر و تیپ بودم با چهره های زیادی  از فرماندهان سپاه آشنا شدم . چند نفر از آنها در همین مدتی که من خدمت می کردم به درجه رفیع شهادت نائل آمدند مانند حاج سعید شاهدی  و شهید محمود غلامی   

 حتما  شنیده اید که میگن سربازی انسان را مرد میکند  ؟ باور کنید من در این مدت دو سال به اندازه همه سالهای تحصیلم درس یاد گرفتم . چند ماهی مانده بود به اتمام خدمتم که مسئول امور مالی تیپ  پیشنهاد داد باید آماده استخدام در سپاه شوی چون کار شما را کسی بلد نیست و اگر خدمت شما تمام شود کلیه  کارهای ممیزی روی زمین می ماند . تعلق خاطر من به زادگاهم نراق  باعث شد که این پیشنهاد رانپذیرم  و با اصرار خودم مجبور شدن  نیروی قراردادی استخدام کردند و من کلیه کارها را در مدت سه ماه به ایشان آموزش دادم و توانستم کارت پایان خدمت خودم را بگیرم و راهی نراق شوم .  

نراق که آمدم هیچ کاری برایم وجود نداشت . حاج آقا مهدیزاده تازه کار بازسازی امامزاده بی بی زبیده خاتون (س) را شروع کرده بود . پیشنهاد داد که کارگر بنایی نیاز داریم  و ما هم  چون کارگر  زاده  بودیم پذیرفتیم .اولش خیلی سخت بود . به قول معروف شغل پشت صندلی را اون هم در بهترین نقطه  تهران که آینده خوبی هم  داشت با کارگری در بی بی زبیده خاتون(س)  عوض کرده بودم . نزدیک یک سال وضع به همین منوال گذشت . غروب یک روز که در امامزاده تک و تنها کار می کردم و هیچ کدام از کارگر ها هم نبودن دلم شکست . به بی بی عرض کردم خانم در دنیا و آخرت شما حکومت می کنید . من کار تهران را به عشق خدمت به شهرم  نراق ترک کردم  دعا کنید کاری آبرو مند برای من پیدا شود  تا بتوانم تشکیل خانواده داده به سنت پیامبر هم  عمل کنم . باورکنید یک هفته  از این ماجرا نگذشته بود  که به  طرز کاملا عجیبی به زور بنده را بر خلاف میل خیلی ها حتی شهردار وقت پشت میز کار در شهرداری نراق نشاندند که شرح ماجرای خواندنی  آن بماند برای بعد .   

 این مطلب و شاید خاطره را نوشتم تا خیلی ها بدانند وبفهمند که برای خدمت به خلق نیاز به توفیق الهی  است نه تایید این و آن .  

نظرات 8 + ارسال نظر
یه نراقی سه‌شنبه 21 دی 1389 ساعت 09:22 ب.ظ

محمود جان من با اینکه نرا نیستم ولی دورادور حرکتهای مثبتتا میشنوم
امیدوارم همینطور که من دریافتم قرص و محکم و ثابت قدم کارکنی تا به مدارج بالایی که من مطمئنم بهش میرسی برسی

سلام دوست عزیز
دعا کن عاقبت ما ختم به خیر شود
این چند روزدنیا با همه سختی ها و نا ملایماتش خواهد گذشت .
اگر انسان ها اهداف خود را با شناخت قبلی تعیین کنند هرگز در طول مسیر خسته و نا امید نخواهند شد .
در مطالب قبلی نوشتم که انسان باید ذاتی همچون آب داشته باشد تا بتواند موانع را پشت سر بگذارد .
آب با هر مانعی یک برخورد خاص از خود نشان می دهد .
بعضی ها را دور می زند . بعضی ها را سوراخ می کند . بعضی ها را در خود حل می کند . بعضی ها را می شکافد . در بعضی موارد تبخیر می شود تا بتواند عبور کند و...
نکته جالبش این است که در هر صورت ایستایی ندارد .
دارم سعی می کنم مانند آب باشم نرم و لطیف و لی سخت و شکننده .
دوست خوبم موفق باشی
به دعای خیر شما محتاجم شدید .

یه دوست یکشنبه 19 دی 1389 ساعت 08:31 ق.ظ

سلام . جناب مرادی
می بینم که به لحاظ خدماتی که در این سالها انجام دادی بد جوری مورد حسادت جمعی خاص در شهر قرار گرفتی. ظاهرا این جمله خدا پدرش را بیامورزد کار دستت داده .
به دوستانت بگو دیگه از این جمله استفاده نکنن .
حسادت بد مرضی است که به نظر من حتی از ایدز هم کشنده تر است .
چون ایدز فقط گیرنده آن را می کشد ولی حسادت هر دو طرف را .
یعنی انسان حسود و کسی که به آن حسادت می شود را .
منظور چشم زخم است .
دوست خوبم مواظب خودت باش .

سلام .
نترس بادمجان بم آفت ندارد .
اگر وقت شد در خصوص مرض حسادت مطلبی از معراج السعاده خواهم نوشت .
عابد زمان حضرت موسی بلعم باعور هم به این درد مبتلا بود .
خرش با او همراه نشد آنقدر به او زد تا مرد .
او مستجاب الدعوه بود ولی .....

شهروند شنبه 11 دی 1389 ساعت 04:38 ق.ظ

سلام
ما به طور حضوری و در این وبلاگ به طور غیر حضوری ، درد دلمونو به شما میگیم.

موندم ، قضیه این وبلاگ چیه ؟
http://naragh30t.blogfa.com/

با آرزوی موفقیت و سلامتی برای شما

سلام .شهروند. وبلاگ مورد نظر توسط یکی از جوانان نراق برای پیگیری مطالبات شهر از مسئولین طراحی شده است .
به نظر من کار خوبی است به شرط اینکه نویسنده یا نویسندگان آن مشخص باشند و فقط در چار چوب اهداف تعیین شده حرکت کند .
از رئیس جمهورگرفته تا کوچکترین مسئول شهر را در خصوص نراق می توان نقد کرد . برای مثال اگر این نقد ها قبلا صورت می گرفت الان اکثر قنوات نراق در حال خشک شدن نبود .امکانات ورزشی نراق به یک سالن نیمه تمام ختم نمی شد .حتما درمانگاه نراق وضعیتی بهتر از این داشت و آثار تاریخی شهر به حال خود رها نمی شد .
من مانده ام اگر سقف یکی از این آب انبار ها در شهر مجاور خراب می شد جوانان آن شهر چه واکنشی از خود نشان میدادند !!!
ولی متاسفانه در نراق .....
شهروند عزیز گفتن همه درد دلها به من خیلی مفید نیست چون حقیر امکانات و اختیارات محدودی دارم .
در این شهر ُ شهرستان و استان مسئولین دیگری هم وجود دارند که می بایست حرف ها رابه گوش آنها رساند .
موفق باشی

مهدی پنج‌شنبه 9 دی 1389 ساعت 08:54 ق.ظ

سلام مجدد
آقای مرادی اگه کاری از دست منت و امسال من بر میاد برای کمک توی این جنگ روانی آمادم
اگه کاری باشه حالا توی فضای مجازی یا شفاف سازی برا مردم عادی میتونید روی من تمام وقت حساب کنید
به نظرم الان دیگه موقش رسیده یکسری ها دستشون کوتاه بشه

سلام مهدی جان . وظیفه من خدمت بی منت به مردم است . وظیفه شما هم کاملا روشن است . اگر تشخیص می دهید که بنده در این مسیر قرار دارم خود می دانید و اگر هم تشخیص می دهید که غیر از این است باز خود می دانید . مهم این است که همگی ما به تکلیف عمل کنیم نتیجه مهم نیست . البته این جمله از شهید بهشتی (ره) است .
باور دارم که اگر جوانان یک جامعه حضور آگاهانه در تعیین سرنوشت خود داشته باشند آن جامعه دچار تحولی جدی و اساسی خواهد شد و در غیر اینصورت ....

الف.ط فضول چهارشنبه 8 دی 1389 ساعت 06:34 ب.ظ

سلام عصر بخیر
شنیدم اعضای محترم شورای شهر شهر همسایه همدیگر را خوب نوازش کردن
الحق که قانون درست مصوب شده دوره بیش از 4سال پیامدش همین مسائله
اکه یادت باشه چندی قبلم یکی از اعضای سیاس شورای شهز گوگوریو هم میخواست استئفا بده که متاسفاته نشد

سلام . به نکته بسیار جالبی اشاره کردی . بله دقیقا نداشتن ظرفیت دموکراسی و مردم سالاری در وجود ما باعث شده که انرژی های با هم بودن را صرف بر هم بودن کنیم .
در پست های آینده حتما پیرامون این موضوع مطلبی خواهم نوشت .

هادی چهارشنبه 8 دی 1389 ساعت 12:48 ب.ظ

توفیق نصیبیست که به هر کس ندهندش هرگز پر طاووس به کرکس ندهندش*

سلام
از سربازی گفتی،یاد سربازی خودم افتادم! آبان سال ۱۳۸۴ بود که در آموزشگاه نظامی مالک اشتر نیروی زمینی سپاه ارومیه،در چندصد قدمی دریاچه ارومیه آموزش میدیدیم!
خاطرات تلخ و شیرینی از اون روزها برام به جا مانده،از جمله اینکه قرار بود: سردار احمد کاظمی و جمعی از فرماندهان نزسا برای بازدید از پادگان مالک اشتر و همچنین مراسم صبحگاه مشترک و رژه ی ما با هواپیما یا بالگرد به محل پادگان تشریف بیارند که متاسفانه دچار حادثه شده بودند و خبر شهادتشون به ما رسید.... روحشان شاد و یادشان گرامی باد.

شعری که اون بالا نوشتم رو خیلی دوست دارم و هروقت یاد این شعر میافتم،در اعماق و پیچ وخم افکار خود گم میشوم!

راستی جریان این شایعه چیه؟؟؟؟؟ لطفا شفاف سازی کنید!

با سپاس٪

سلام هادی جان .
خدا رحمت کند شهید سردار کاظمی و همه شهدای جنگ را تحمیلی را . واقعا باید در کارها برای ما الگوی باشند . بخصوص در بحث اخلاص در عمل و خداوند چه زیبا پاداش مخلصین راهش را می دهد .
اما در خصوص سوالت .
چیزی درباره جنگ روانی تابحال شنیدی ؟
خود زنی سیاسی چی ؟
بعضی ها پیش قاضی هم ملق بازی میکنن .
شایعه مورد نظر شروع یک جنگ روانی است توسط گروهی خاص برای رسیدن به اهداف شخصی . بنده هم به لطفالهی در این زمینه کمی تخصص دارم .. اصل کار نتیجه این بازی است که به شما قول میدهم من بازنده آن نباشم . البته به لطف الهی و دعای خیر شما دوستان عزیز .

رق. دوست چهارشنبه 8 دی 1389 ساعت 12:35 ب.ظ

سلام
به طبل جدایی مینوازی رفیق نیمه راه؛ این بود اون همه شوق واشتیاق برای آبادانی یادم میاد سال ۸۵/۸۴ اهداف بزرگی داشتی حالا به جایی رسیدی که توفیق یا عدم توفیق را بهونه کردی قبول دارم که سخته ولی حالا که جو عمومی داره به نفعت میشه قالب تهی کردی .با آرزوی توفیق روز افزون .


سلام داداش ظاهرا نگرفتی مطلب را !!
کدوم طبل جدایی ؟ من بااین مطلب خواستم بگم که این اول راه است نه آخرش . به قول دوستی سکته کردن تو مرام مانیست . اتفاقا خدا ما را ساخته برا سکته دادن بعضی ها حالا خواهی دید کی کجا و چه وقت قالب تهی میکنه
در ضمن اون نکته ای که تذکر دادی در مقابل گردن کلفت ها است نه افراد معمولی و این از خصلت های خوب بشمار می رود . باید دید چه کسی چنین برداشتی دارد . صاحبان زر و زور و تزویر یا مردم عادی کوچه بازار .
البته من با این ضر ب المثل خودمانی دچار مشکل جدی هستم که باید برای مصلحت روزگار .........
از ارسال مطلب خوبت ممنون . واقعا دوست آینه دوست است پس همچنان آینه باش.

‏!!! چهارشنبه 8 دی 1389 ساعت 12:34 ق.ظ

مطلب جالبی بود ! باید از این مطالب درس اموخت !! درسی که نیت پاک انسان را،از ناکجا به کجا که نمی برد
و نیت نا پاک انسان را از کجا به قعر ناکجا میبرد؟؟
موفق باشید

ممنون عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد