شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ
شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ

زمانی برای ابراز وجود شغال ها

در شهر منطقه ای وجود دارد به نام پای سنگ شغالان .  بچه که بودم  بعضی از تابستان ها برای پدر بزرگم در مزرعه بهشت آباد  گوسفند می چراندم . هر روز عصر  مجبور بودم تک و تنها گوسفندان را از آبشتا به نراق بیاورم و صبح زود دوباره آنها را به مزرعه برگردانم . بعضی روزها زمان برگشت به تاخیر می افتاد لذا هوا کمی تاریک می شد . وقتی که به  ابتدای نراق می رسیدم شغال های منطقه پای سنگ شغالان دسته جمعی شروع به شیون و زوزه می کردند. واقعا ترسناک بود . از دور که خانه های شهر را می دیدم خیالم راحت می شد که آنها جرات وارد شدن به شهر را ندارند . این فاصله یک کیومتری را با عجله سپری می کردم و ابتدای شهر نفسی راحت می کشیدم . البته بعد ها فهمیدم که شغالها ذاتا جرات و جسارت حمله  کردن را ندارند  فقط دسته جمعی با صدای زوزه آنهم از دور و پشت سنگ ها  قصد ایجاد  رعب و وحشت را دارند .


 در ادبیات داستانی مثل معرفی داریم  با این مضمون که هر وقت بیشه خالی از شیران گردد فرصتی برای ابراز وجود شغالها فراهم می شود . شغالهایی که تا دیروز درسوراخ ها ، دخمه ها ، پس درختان و سنگ ها از ترس مخفی می شدند با دیدن بیشه خالی از شیران فرصتی برای  ابراز وجود پیدا می کنند .

دلم برای شغال ها می سوزد  یک عمر به دنبال فرصت هستند که بیشه را خالی از شیر پیدا کنند ولی غافل از اینکه هیچ وقت بیشه برای همیشه خالی از شیران نخواهدشد و این رسم طبیعت است .

ای وطــن ، ای مـــادر تاریــخ ســـــاز     ای مــرا بـر خـــاک تـــو روی نیــــاز
ای کویــــر تـــو بهشـت جــــــان مــن     عشـــق جــــاویدان من ایـــران من

ای ز تــو هستی گرفته ریشـــــه ام      نیست جــز اندیشه ات اندیشــه ام
آرشــی داری بـــه تیـــــر انــــداختن      دست بهرامــی بـه شیــر انــداختن
کـــاوه ی آهنگــــری ضحـــاک کـش       پتـک دشمـن افکنــی نـا پــاک کش
رخشــی و رستم بر او پـا در رکـــاب     تــا نبیند دشمنت هرگــز به خـــواب
مـــرزداران دلیــــرت جـــان به کــــف     سر فــرازن سپــاهتت صف بــه صف
خــون به دل کــردند دشت و نهــر را     بـازگـــردانــدنــــد خـــرمشهــــــر را
ای وطـــن ،ای مـــادر ایــــران مـــــن     مـــــادر اجــــداد و فــرزنــــدان مــــن
خــانه ی مـن بانه ی من توس مــــن    هــر وجــب از خــاک تو نامــوس مــن
ای دریـــغ از تـــو که ویــران بینمـــت  بیشــــه را خالــی ز شیــران بینمـت
خـــاک تو گـر نیست جـان من مبــاد     زنــــده در این بـوم و بر یک تـن مبــاد
وطــن یعنی همـه آب و همه خــاک      وطــن یعنی همـه عشق و همه پاک
به گــاه شیـــر خـــواری گاهـــــواره        بــه دور درد پیـــــری، عیـــن چـــــاره
وطــــن یعنـــی پــدر،مادر ، نیاکـــان      بــه خون و خـاک بستن عهد و پیمان
وطـــن یعنـــی هـویت، اصل، ریشـه      ســـر آغـــاز و سر انجـــام و همیشه
ستیــغ و صخـــره و دریــا و هامـــون       ارس ، زاینــــده رود ، ارونـــد ، کـارون
وطـــن یعنــی سرای تــرک تا پـارس      وطـن یعنــی خلیــج تــا ابـــد فــارس
وطن یعنی دو دست از جان کشیدن     بـه تنگستــــان و دشتستــان رسیدن
زمیـن شستن ز استبــداد و از کیـن      بـه خــون گــــرم در گرمابـــه ی فیـــن
وطــن یعنــی اذان عشـــق گفتــــن       وطـــن یعنــی غبــــار از عشق رفتــن
وطــن یعنــی هـدف یعنی شهـامت      وطـــن یعنـــی شـرف یعنـی شهـادت
وطــن یعنــی گذشتــه، حـال، فـردا       تمــــام سهــــم یـک ملـــــت ز دنیــــا
وطــن یعنــی چــه آبـاد و چه ویـران       وطــــن یعنــی همین جـا ، یعنی ایران
وطــن یعنــی رهایی ز آتـش و خـون     خـــروش کــــاوه و خشــم فـریــدون
وطــن یعنــی زبــان حـــال سیمــرغ      حـدیـــث جــان زال و بـــال سیمــرغ
سپــاه جــان به خوزستــان کشیدن      شهـــادت را بــه جــان ارزان خریـدن
نمــاز خون به خونیـن شهـر خواندن      مهــاجــم را ز خــرمشهـــر رانـــــدن
وطـــن یعنــی اذان عشـــق گفتــن       وطــن یعنــی غبـار از عشـق رفتــن
وطــن یعنــی هـدف یعنی شهامت       وطـــن یعنــی شرف یعنی شهـادت
وطــن یعنــی گذشتــه،حـال، فـردا        تمـــــام سهـــم یـــک ملــت ز دنیــا
وطــن یعنــی چـه آبـاد و چه ویـران        وطـــن یعنـی همین جا یعنی ایـران

نظرات 10 + ارسال نظر
حسین اقا صادقی سه‌شنبه 1 شهریور 1390 ساعت 09:13 ق.ظ


سلام اقای مرادی چند تا سوال
1- کتابی که اقای شعبان عظیمی نوشته بود چی شد فکر کنم بیشتر تخیلات بود تا تاریخ نراق
2- ایاشما کتابی در مورد نراق مینویسید-

سلام جناب آقا صادقی
از اینکه ما را قابل دونستی و سر زدی بی نهایت سپاسگذارم .
جناب آقای شعبانی در حد بضاعت علمی خود تلاش کرده ولی ایرادات اساسی به کار ایشان وارد است .
بنده چند سال است در حال جمع آوری مطالب تاریخ نراق هستم ولی مشغله کاری تابحال فرصتی برای انتشار آنها نداده است . امیدوارم در آینده نزدیک بتوانم کتاب را به مرحله چاپ برسانم .
. موفق و پایدار باشید .

یکی از اهالی چهارشنبه 26 مرداد 1390 ساعت 10:30 ق.ظ

سلام جناب آقای مرادی من یکی از اهالی نراق ساکن تهرانم . یه سوالی از شما دارم شما که خودت نراقی هستی چرا تفریحات مردم اینقد براتون بی اهمیته وقتی میرم پارک نراق اساسی دلم میگیره چون نمیشه اسمشو گذاشت پارک همه جا خشک خاکی و کثیف به خدا بچه ها گناه دارن من عاشق نراقم از هر جا رد میشم یه خاطره برام زنده میشه اصلا دوست ندارم تبدیل به شهر ارواح بشه خواهشا تا هوس نکردن شما رو عوض کنن یه فکری به حال زیبا سازی شهر بکنین

سلام . دوست عزیز . بلکه اگر من هم ساکن تهران بودم و با امکانات پایتخت بزرگ شده بودم نراق را مانند نگاه شما می دیدم . پارک بدون امکانات خاکی ُ شهر ارواح و ....
البته همین شهر ارواحی که شما ازش نام می برید الان به یکی از مهمترین شهر های تاریخی کشور تبدیل شده است .
حقیر با دستی کاملا خالی و با توکل بر خداوند متعال در حال خدمت به مردم عزیز شهرم نراق هستم و به این توفیق هم افتخار می کنم. فرقی هم نمی کند در چه جایگاه و مقامی باشم .
نمی خواهم عملکرد خود را با دیگران مقایسه کنم چون در هر دوره شرایط متفاوت است ولی خوب است شما نراقی مقیم تهران بدانید درآمد های نراق جوابگوی نیاز سه ماه اداره شهر هم نیست چه برسد به انجام پروژه های عمرانی .
مقایسه نراق با تهران یک بی انصافی بزرگ است .
در ضمن ۱۵ سال پیش برای بنده شغل همراه با مسکن در یکی از مهمترین نهاد های کشور در مرکز تهران فراهم بود ولی به خاطر علاقه به آبادانی نراق از این موقعیت و چندین موقعیت دیگر گذشتم تا نراق خالی از دوستداران خود نماند .
اکنون که به پشت سرم نگاه می کنم نه تنها پشیمان نیستم بلکه خدا را بر این توفیق شاکرم .

اشرفی سه‌شنبه 25 مرداد 1390 ساعت 04:17 ب.ظ

آقا محمود عزیز سلام.از یک شهروند خواسته بودی سوژه معرفی کند من پیشنهاد می کنم برای آزادگان نراق در این روزهای سالگرد ورودشان مطلب با عکس بفرست

سلام عکسی از آنها ندارم ولی مطلب حتما درج می گردد .

شهروند نراق سه‌شنبه 25 مرداد 1390 ساعت 03:01 ق.ظ

سلام . حالم آدم گرفته میشه که با علاقه ای که به آقای مرادی و وبلاکشان داریم هر شب چک می کنیم و هنوز عکس شغال و داستانش را تماشا می کنیم . این همه حوادث و این همه اتفاق و خبر و...
لطفا مطالب جدید بنویس و نگو وقت کم دارم.

سلام دوست عزیز
اگر هر شب سر می زنی پس چرا از خودت رد پایی باقی نمی گذاری ؟
چرا سوژه پیشنهادت نمیدی ؟
ولی با همه این اوصاف حق با شما است . بچشم حتما سعی می کنم این کوتاهی خودم را جبران کنم .

م.ش یکشنبه 16 مرداد 1390 ساعت 01:46 ق.ظ

جناب آقای مرادی
سلام

متاسفانه در جامعه امروزی ما همه چیز را افراد آماده کرده و همه کس را در اختیار نیات خود می خواهند و همیشه زمان بهترین مشکل گشا و نمودار کننده تلاش و نیات افراد بوده و خواهد بود و امید داریم آیندگان امروز ما را درک کنند هرچند که امکان دارد در آنزمان هم افراد با گنجایش بالا نباشند
به جای این مطلب پیشنهاد می کنم مطلب جسود از نگاه فاضل را بروز کنید تا عبرت بگیریم

سلام . م. ش
با عرض پوزش روال وبلاگ به روز کردن مطالب گذشته نیست . هر چند که کاربران محترم می توانند به آن مراجعه ومطالعه کنند .
در این وبلاگ سعی دارم بر اساس حال و هوای شهر مطلب بنویسم .
هر مطلبی برای خودش یک مقدمه دارد که انشا الله در آینده که قرار است کتابی با همین موضوع چاپ کنم آن را خواهم آورد تا دلیل آوردن تیتر و مطلب مشخص گردد . مقدمه ها اکنون محرمانه به شمار می روند ولی ده سال دیگر حالت عادی پیدا خواهند کرد و قابلیت چاپ پیدا می کنند .

نراقی پنج‌شنبه 13 مرداد 1390 ساعت 06:36 ب.ظ

قجری داداش نه ایزدی
راستی الان که نراق نیستم ولی میام اینجا گپ دوستانه هم را می خونم یاد میدون نراق می افتم که همه با دوستانشون می حرفند مثل روزهایی که نخل بر می دارند حیف که به دلیل کاری اومدم کوچ کردم امیدورام همه نراقی ها موفق باشند ماهم تو بندر یاد همه هستیم جای حاج آقا حیدری هم خالی نباشه ایشان نیز شیری بود در نراق خوش باشید

ع.ق سه‌شنبه 11 مرداد 1390 ساعت 08:51 ق.ظ

سلام . نفاق آفت بدی است که متاسفانه امروز در نراق زیاد دیده می شود . برخی ها نان خود را در قاتق نفاق تلیت کرده و می خورند . شغال های مورد نظر شما در کمین هستند تا از استخوان های یک فرد خدوم برای خود یک وعده غذا دست و پا کنند . واقعا دلم برای نراق میسوزد . من الان نراق نیستم ولی می دانم یکی از مهمترین دلایل عدم پیشرفت نراق همین نفاق موجود در آن است .
برایت آرزوی صبر و استقامت دارم و انتظار دارم بسیجی وار به مردم خدمت کنی . یادم هست شهید علیرضا قجری از دست برخی از همین شغال صفتان وصیت کرده بود جنازه من را بدون تابوت حمل کنید . ایشان تنها شهیدی بود در نراق که جنازه اش روی بلانکارد تا محل دفنش تشیع شد
دوستدار شما . ع . ق . تهران

سلام . شهید علیرضا قجری رحمت الله علیه نمونه منحصر به فردی در بین شهدای نراق بود. من خودم جنازه ایشان را کفن شده در حال تشیع بدون تابوت دیدم و این خاطره هیچ وقت از ذهنم پاک نمی شود .
یادش گرامی باد .

رزاقی. م ر دوشنبه 10 مرداد 1390 ساعت 02:14 ب.ظ

سلام
واقعا تشابهی که انجام شد به درستی صورت گرفته و همیشه همین شغال صفتان باعث کندی در روند آبادانی این شهر بوده اند و بار منفی ایجاد کرده اند.

م. م. دوشنبه 10 مرداد 1390 ساعت 10:57 ق.ظ

سلام بر دوست گرامی جناب مرادی
دمت گرم خیلی کوتاه و مختصر فضای امروز شهر را در قالب این سطور نقد کردی!!! . من خودم چند روز پیش صدای زوزه بعضی از این شغال ها را شنیدم . این روزها چه جرات و جسارتی پیدا کرده اند و علنا چنگ و دندان نشان می دهند . البته این شغال ها پیشرفت هم کرده اند بعضی وقت ها زوزه خود را از طریق پیامک به گوش دیگران می رسانند .
پاینده باد ایران . پاینده باد نراق عزیز و پاینده باد هر کس که دلش برای آبادانی این شهر می سوزد .

سلام دوست عزیز .
شغال ها که بر اساس ذات طبیعی خود عمل می کنند البته آنهاهم بر اساس نظریه داریون در حال تکامل نسل خود هستند . شاید نسل جدید آنها به پیامک هم دسترسی داشته باشند!!! اما واقعیت این است که باید کاری کرد بیشه هیچوقت خالی از شیر نباشد .

هادی یکشنبه 9 مرداد 1390 ساعت 12:58 ب.ظ http://naragh-hadi.3de.ir

سلام
مثل همیشه زیبا و پرمعنا بود,

ضمناً فرا رسیدن ماه مبارک رمضان را پیشاپیش به شما و تمام مسلمین تبریک عرض میکنم.

"مارا به دعا کاش نسازند فراموش

رندان سحرخیز که صاحب نفسانند . . ."
موفق باشید

سلام هادی همیشه خندان
ایام بر شما هم مبارک باد . شما که در کنار بارگاه ملکوتی حضرت فاطمه معصومه نفس میکشید باید یادی از ما هم بکنید .
ارادتمند .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد