شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ
شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ

مداح محوری به جای سخنران محوری !!!

محتشم بزرگترین مرثیه سرای تاریخ است . همه او را به نام محتشم کاشانی می شناسند ولی واقعیت آن است که این شاعر اهل بیت پسر همین خواجه امیر احمد خودمان است .همین خواجه امیر احمدی که در نراق در عهد صفوی کارخانه شعربافی ( نوعی پارچه)  داشت و مجبور شد برای توسعه کسب و کارش به کاشان مهاجرت کند . از دل فرهنگ غنی شیعی شهر نراق فرزندی زاده شد که حالا حالا ها  باید شعرا و مداحان اشعار و مرثیه های او را در مجالس سوگواری سید و سالار شهیدان ابا عبد الله الحسین (ع)  بخوانند .   

محرم که می شود فرصتی است مغتنم برای اینکه یادی بکنیم  از پیر غلامان اهل بیت (ع) شهرمان  بخصوص آنها که دستشان از این دنیا کوتاه شده است .

شهدای ما که ثابت کردند در کلاس عشق به حسین (ع) نمره 20 گرفتند جدای از آشنایی با  قیام سید و سالار شهیدان از زبان  علمای قدیم شهر خروجی فرهنگی بودند که مداحانی مانند مرحوم حاج غلام  قاسمی ، بهار علی مداحی ، حاج اسماعیل عباسی ، مرحوم حسن کاظمی ، حاج ماشا ا... پنبه زن ،  حبیب ا... حسنی  و همین استاد عباس کریمی خودمان  که آخرین نفر از نسل پیر غلامان اهل بیت شهر است برایشان ساخته بودند.

جا دارد از مداحان خوب و قابل احترام فعلی  شهرمان هم به رسم ادب یاد کنیم .

جناب آقای سید مهدی موسوی ، جناب آقای سید حسین جوادی ، دو فرزند آقا سید محمد موسوی که نام آنها را نمی دانم .

جناب آقای علی یوسفی ، جناب آقای حسین محمودی و جناب آقای حمید  احمدی 

اما نکته اصلی که باعت شد این مطلب را به نگارش درآورم موضوع زیر است .

شنیدم امسال  در مسجد جامع شهر برای  مراسم محرم از مداحی استفاده شده  که برای ده جلسه بیش از دو  و نیم میلیون تومان درخواست کرده است . موضوع را از یکی از دوستان هیات امناء سوال کردم . ایشان ضمن تایید این مبلغ اشاره کرد ما در دعوت ازاین مداح نقشی نداشتیم .

چند سالی است که مراسم های محرم شهر به آفت مداح محوری مبتلا شده است . این درحالی است که منطق حکم می کند مراسم ها سخنران محور باشد .

اگر برای سخنران مراسم 5 میلیون  تومان هزینه می شد  و برای مداح دو ونیم میلیون این یعنی سخنران محور  ولی اگر عکس آن عمل شود که متاسفانه می شود یعنی مراسم  ها مداح محوری است !!!

وقتی که انسان مشاهده می کند در زمان ارائه مطلب توسط سخنران اکثر جوانان یا در حال بازی کردن با تلفن همراه خود هستند ویا در پشت ستون ها گرم صحبت و گفتگو و بر عکس در زمان مداحی  کم کم از پشت ستون ها خارج شده بعضا شالی بر کمر بسته و پیراهنی در می آورند و گرد او حلقه می زنند  انسان احساس می کند یک جای کار لنگ می زند .

تشخیص درست بودن یا  نبودن این کار به عهده  شما کاربران محترم .

ادامه مطلب ...

امر به معروف و نهی از منکر یک شهردار آمریکایی

دهه اول محرم دهه امر به معروف ونهی از منکر است . عاشورا و کربلا تجلی کامل احیاء این فریضه الهی توسط امام  زمان( سید الشهدا ) است . نتیجه پنجاه سال تعطیلی این فریضه الهی در جامعه اسلامی  این شد که عده ای به نام دین و دیانت امام معصوم و فرزندان پاکش  را در کربلا با آن قساوت قلب ذبح کردند وخاندان پاکش را به اسارت بردند .


حادثه ای که به تعبیر زیارت عاشورا مصیبتی بالاتر از آن برای اهل زمین و آسمان ها از ابتدای خلقت انسان نیامده و تا انتها هم نخواهد آمد.

معمولا در این ایام بازار جلسات احیاء امر به معروف و نهی از منکر  در ادارات و سازمان ها  گرم می شود  . همایش می گذارند ودر لزوم انجام آن تاکید می کنند . سهم ما هم از این جلسات می شود نوشتن چند تا حدیث یا مطلب بر روی پلاکارد یا بنری و نصب آن  در سطح شهر . بعد هم خدا را شکر می کنیم که الحمد لله به وظیفه شرعی و قانونی خود عمل کردیم !!!

 هفته گذشته در همایشی با همین موضوع دعوت داشتم.قبل از ورود به سالن همایش سری به روابط عمومی آن اداره زدم که اتاقش در کنار سالن همایش بود . چند کارتن کتاب که نتیجه جابجایی بود درآن  اتاق وجود داشت که منتظر چیدن در قفسه ها بودند .  با توجه به اینکه طبق معمول جلسات با نیم ساعت تاخیر شروع می شود برای اینکه بتوانم از وقت  استفاده کنم  به صورت کاملا اتفاقی یکی از کتاب ها را که رو بود برداشتم .

اسم کتاب ده گفتار شهید مرتضی مطهری (ره) بود .   به سرفصل ها نگاه کردم . یکی از آنها امر به معروف و نهی از منکر بود . سخنرانی استاد در تاریخ 2/10/1339در انجمن ماهنامه دینی ایراد شده بود که بعد ها به شکل کتاب ده گفتار در قالب یک مجموعه منتشر گردید .

جلسه طبق معمولا با 30 دقیقه تاخیر شروع شد . من در این مدت 30 دقیقه 15 صفحه از کتاب را مطالعه کردم . این بخش از کتاب تقریبا 30 صفحه بود . در طول سخنرانی افراد مختلف سعی می کردم که مطالعه کتاب را به احترام سخنران قطع کنم ولی وقتی  مطالب کتاب را که کاملا با موضوع همایش هماهنگ  بود  با مطالب ارائه شده که بعضا هیچ ربطی به همایش نداشت مقایسه می کردم تحریک می شدم که به مطالعه خود ادامه دهم . همایش که تمام شد مطالعه این 30 صفحه هم تمام شد . بعد از همایش غصه سراسر وجودم را گرفت . اگر بگویم سردرد گرفتم باور کنید . استاد شهید مرتضی مطهری در دهه 30 که نظام حاکم کاملا غیر دینی بود چنین بحث عمیق ، دقیق و کارشناسی را پیرامون مسئله امر به معروف و نهی از منکر مطرح می کند و من بچه مسلمان  حتی یک بار این کتاب را مطالعه نکرده بودم .یادم هست سال اول تحصیل در دانشگاه نمایشگاه کتابی  بر پا شده بود و من در آن نمایشگاه یک دوره کامل آثار استاد شهید  مطهری را به قیمت 50 هزار تومان خریدم وفقط کتابخانه خود را با آنها تزئین کردم .

یک بخش ازمبحث امر به معروف و نهی از منکر  کتاب چون دقیقا مرتبط با کارم بود خیلی خیلی نظرم را جلب کرد  .

متن کامل این بخش را در ادامه مطلب مطالعه کنید تا متوجه شوید به تعبیر شهید مطهری  شهرداریکی از شهرهای ایالت فلادلفیا چه راه منطقی و عملی  را برای اجرایی کردن  امر به معروف و نهی از منکر جامعه زنان  درگیر به پدیده  قمار انتخاب کرده است .

دو آسیب جامعه زنان کشورمان  را از نظر استاد در دو پاراگراف زیر مطالعه کنید .

((از قدیم در میان ما معروف است که زنها زیاد غیبت می‏کنند . الان هم‏ زنهای قدیمی و محجبه در عین اینکه اهل نماز و روزه و مسجد و عبادت هستند زیاد غیبت می‏کنند . چرا ؟ زیرا محیط خانوادگی قدیمی ما با آن سبکی که‏ بود طوری است که زن و بیچاره اگر غیبت نکند حرف دیگر و کار دیگر ندارد . اهل علم و معرفت و کتاب که نیست . اهل هنر و کاردستی و صنعت که‏ نیست . در حال فراغت از زحمات خانه سرگرمی دیگری ندارد جز اینکه دور هم جمع شوند و غیبت کنند . روح بالاخره غذا می‏خواهد . وقتی غذای صحیح‏ نرسید ، از گوشت مرده تغذیه می‏کند . « ا یحب احدکم ان یأکل لحم اخیه‏ میتا »))

 

((همچنین امروز در محیط زنهای متجدد و فرنگی ماب ما بیماری دیگری وجود دارد و آن بیماری هوسبازی و ولو بودن در حاشیه خیابانها و پیروی مفرط از مد پرستی و اسراف و تجمل است ، بطوری که در اخبار روزنامه‏ها می‏خوانیم‏ که اروپائیان اعتراف دارند که در این امور زنهای ایرانی در جهان درجه‏ اول‏اند . این را هم می‏خواهیم با زبان و موعظه و یا ملامت و طعنه علاج کنیم‏ و البته با این وسائل چاره‏پذیر نیست . اگر روزی توفیق پیدا کنیم که عملا در فکر چاره‏جوئی بیفتیم و منطق را در امر به معروف و نهی از منکر دخالت‏ دهیم همه این مشکلات به خوبی و آسانی حل می‏شود ))

در حال حاضر تکلیف سازمانی  ما  نصب  چند بنر با موضوع امر به معروف و نهی از منکر است که اگر انجام دهیم  خوب و اگر انجام ندهیم دچاراشکال  هستیم . نگاهی که مغز متفکر جهان اسلام آن را 50 سال پیش نقد کرده است .  

اما  اگر بخواهیم  در راه های عملی گام برداریم  باید  منتظرهزاران  وصله ناجور از طرف ....... باشیم  

 که برای مثال

چرا باید دختران نراق در ایام عید  به عنوان راهنمای گردشگری  شهر فعال باشند ؟

جشنواره ساخت جوزقند به چه دردی می خورد ؟

احیاء صنایع دستی و کارگاه های تولید قالی ، گلیم و قدک چه دردی را دوا می کند ؟

 نمایشگاه عبرت های عشورایی به چه دردی می خورد ؟

و.......................

به همه دوستان توصیه می کنم حتما ادامه مطلب را مطالعه کنند تا دچارسوءتفاهم نگردند .

 

ادامه مطلب ...

جواب نامه را ندهید چون معلوم نیست ما بمانیم !!(شهید محمد رمضانی)

 

جواب نامه را ندهید چون معلوم نیست ما بمانیم . انشا ا... که می رویم در حمله

محمود عمه هم اینجا است ولی من هنوز نرفته ام پهلوش . به مادر بگوئید  که ناراحت نباشد . انشا ا... که به زودی با پیروزی بر می گردیم و در نامه بنویسید که آیا موتور را گرفته اید یا نه

حسین نباتی هم امروز آمد پهلوی ما و باباش و مسلم مرادی هم در جبهه هستند . حالشان خوب است . ما در اهواز هستیم و آموزش می بینیم . الان ساعت 9 شب است . شب شنبه است . واز دعای توسل آمده ایم . یاد شما کردم از وضع نراق برایم بنویسید . ستاد چه خبر است . بچه های ستاد را سلام برسانید . ما را دعا کنیدوامام را هم دعا کنید دیگر عرضی ندارم بجز دوری شما . کسی که  شما را فراموش نمی کند محمد رمضانی

به بابا بگوئید ما را حلال کند . امیدوارم که مرا ببخشید . تمام ناراحتیها و اذیت ها را ببخشید . به امید پیروزی رزمندگان اسلام بر کفر جهانی .

متن بالا قسمتی بود از آخرین نامه های شهید محمد رمضانی به خانواده اش که تصویر آن در صدر مطلب آمده است .

چهار سال پیش  با گروهی از بچه های ستاد یادواره شهدا تصمیم گرفتیم مستندی از خانواده معظم شهدا بسازیم . هیچ  امکاناتی جز یک دوربین هندی کم   شخصی  نداشتیم . کار با همان تک دوربین شروع شد .با دست خالی . چند تا از خانواده ها را توانستیم تصویر برداری کنیم.

نوبت به خانواده شهید محمد رمضانی رسید . هماهنگ کردیم برای تصویربرداری . پدرشهید کسالت داشت و نمی توانست صحبت کند تمامی زحمت افتاد به دوش مادر شهید . با تبسم گرمش پذیرای جمع ما شد . توضیحات مقدماتی داده شد که ما به اتفاق دوستان  حاضر می خواهیم در خصوص شهید صحبت کنیم و شما تصور نکن دوربینی در کار است هر چه دلت می خواهد از شهیدت بگو .

کار طبق معمول شروع شد. تمامی سعی من این بود که  تصویر برداری از چارچوب خشک گزارشی خارج شود و برویم دنبال نگفته ها .

در همین حال و هوا بودیم که مادر شهید گفت محمد خیلی زیبا و مقبول بود . می خواستم دادمادش کنم . بعد رفت سر گفتن یک دادستان .

اشاره کرد من چند سال پیش یک عصر پنج شنبه که سر قبر محمد بودم دیدم محمد اوضاعی اومد سر قبر برای خواندن فاتحه . بعد از رفتن اون کلی گریه کردم و به محمد گفتم مادر اگر زنده بودی الان مثل اون زن و بچه دادشتی ،آرزو داشتم تو را داماد کنم . شب همان روز در حالت خواب و بیداری محمد را دیدم که آمد پیشم . رو کرد  به من گفت مادر چرا اینقدر گریه میکنی ؟ باز گفتم محمد جان آرزو داشتم دامادت کنم . برات زن بگیرم .هم سن و سال های تو همه الان زن و بچه دارن .  در حال گفتن همین مطلب بودم که محمد دست یه دختر را گذاشت توی دستم . گفت چرا ناراحتی می کنی ؟ . من زن دارم . این هم زنم . در همین حال محو تماشای دستای اون دختر شدم . توی عمرم چنین دست هایی ندیده بودم . آنقدر زیبا بود که یاد م رفت به صورتش نگاه کنم. ناگهان ازاین حالت بیرون آمدم . از آن به بعد دیگه به خاطر اینکه محمدم را داماد نکردم گریه نکردم . خدا بهش حوریه داده بود . حوریه ای که من طاقت دیدن دستاش را هم نداشتم چه برسد به دیدن صورتش .

این خاطره را از مادر شهید رمضانی ثبت کردیم . یادش گرامی و راهش پر رهرو باد .