شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ
شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ

با ایشان به قران مناظرمکن

در نهج البلاغه ترجمه مرحوم فیض الاسلام صفحه 1081 مطلبی است که همچون تمامی کلمات معصومین(ع)‌ انسان را به عمق خود می کشاند .  بیش از 1400 سال است از طرح  این سخنان گوهر بار و ارزشمند می گذرد ولی هر روز جلوه ای  تازه می یابد وگذشت زمان نه تنها به آن رنگ کهنگی نمی دهد بلکه جلایی خاص می بخشد . به راستی چه انسانهای بد بختی هستیم ما که این زخایر ارزشمند را داریم ولی متاسفانه برای اینکه ادای آدم های متفکر و روشن فکر را در آوریم سعی می کنیم با خواندن چند کتاب از متفکران و اندیشمندان  غربی کلمات بی مغز آنها را که در زمان خودشان هم کاربرد نداشته چه برسد به حالا ورد زبان خود می کنیم و از این بدتر اینکه با غرور علمی که پیدا می کنیم خود را از شنیدن کلام معصوم محروم می نمائیم .بگذار بگویند فلانی سقراط ، ارسطو ، افلاطون ،دیوژن ،ارشمیدس ،‌ شکسپیر ، فرانس کافکا ، سیمون دوبوار، دانته، ناپلئون ، گوته و ..... را نمی شناسد .

بگذار بگویند حرف ها و نوشته های فلانی کارکرد این زمانی ندارد وتاریخ است و  تاریخ تکرار نمی شود و آنها معصوم بودند و دست ما به آنها نمی رسد . بگذریم اصل مطلب این است .   

 حضرت علی (ع) در زمانی که عبد الله ابن عباس را برای گفتگو  و مناظره به سوی خوارج فرستاد سفارش جالبی به او نمود . ایشان فرمود : با ایشان به قران مناظره مکن (از قران دلیل نیاور ) زیرا قران احتمالات و توجیهات بسیار ( تاویل و تفسیر و مراد باطنی ) در بر دارد می گوئی ( یکی از آنها را تو می گویی ) و میگویند ( یکی از آنها را ایشان، پس مباحثه دارز می گردد  )‌  بلکه با آنان با سنت ( فرمایشهای پیامبر اکرم) مانند این که فرمودند : ای علی جنگ با تو جنگ با من است  و فرمایش دیگرش :‌ یعنی علی با حق است و حق با علی هر جا علی دور زند و برود  حق با او دور می زند ( یعنی علی هر چه بگوید و بکند از روی حق و درستی است ) احتجاج کن و دلیل آور ، زیرا آنها هرگز از استدلال به سنت گریز گاهی نمی یابند ( چاره ای ندارند جز آنکه راستی این گفتار را بپذیرند ) .

مطلب به اینجا که می رسد انسان را به فکر فرو می برد که خوارج با باطن و فطرت  خود چه کرده بودند که حتی با توجه به اینکه به دستور امام (ع)‌ عبد الله بن عباس با سنت با آنها جدل کرد ولی باز هم زیر بار حق نرفتند و بر علیه حکومت حق علی (ع)‌شمشیر کشیدند .

آیا به نظر شما این بخش از تاریخ تکرار نخواهد شد ؟

آیا دیگر خوارجی پیدا  و نهروان تکرار نخواهند شد ؟

آیا دیگر کربلا و عاشورا نخواهیم داشت ؟

آیا طلحه و زبیر های تاریخ در جنگ جمل مردندو دیگر نخواهند آمد ؟‌

آیا دیگر به مالک اشتر نخعی زهر نخواهند نوشاند ؟

آیا میثم تمار را در حالی که دست و پا هایش را قطع کرده و زبان از حلقومش بیرون کشیده اند بر دار نخواهند کرد ؟

آیا سقیفه تکرار نخواهد شد و شیطان برای شکاف در دین و حکومت اسلامی هدایت گروه ها و جریان ها را به دست نخواهد گرفت؟‌  

اینها و هزاران سوال دیگر موضوعاتی است که باید برای آنها جوابی یافت .  

شما کاربر محترم در این خصوص چه نظری دارید .  

نظرات 4 + ارسال نظر
یه نراقی جمعه 3 خرداد 1387 ساعت 09:09 ب.ظ

آقای مرادی شنیده شده وبلاگ هوشیاری مال یه دلیجانی ضد نراقه سریع از پیوند هات حذفش کن برو ببین راجع به صمدی چی نوشته !!!!!!

سلام دوست عزیز
تشکر از دقتی که به خرج دادید .
من این موضوع را که یه دلیجانی ضد نراقه را قبول ندارم مثل این می مونه که بگی فلانی ضد خودش است . نراقی ضد دلیجان ودلیجانی ضد نراق هر دو راه به بیراهه می روند . شاید اختلاف سلیقه ها و مطالباتی وجود داشته باشد ولی نمی توان آنرا به ضد تشبیه کرد . یه مثال میزنم شاید موضوع روشن بشه .
اگه یه پزشک متخصص جراح تو بیمارستان امام صادق دلیجان مشغول باشه و ما نراقیها کاری بکنیم که این اتفاق نیفتد اولین ضربه را به خودمان زده ایم چون خدای ناکرده اگه برای ما اتفاقی بیفتند اولین مرکز درمانی که خواهیم رسید بیمارستان امام صادق دلیجان است . و بلعکس اگه نراق هم یه امکاناتی داشته باشه اولین کسانی که از اون استفاده خواهند کرد دلیجانی ها هستند پس با این حساب ما ضد هم نداریم ولی هر دو جریان برای آبادانی شهر و زادگاهشان تلاش می کنند . با حفظ احترام متقابل .
بنده به عنوان یک عضو کوچک از مجموعه شهرستان دلیجان اعتقاد راسخ دارم که اگر نخبگان واندیشمندان هر دو شهر جریان امور را به دست بگیرند با گفتگو و تفاهم اجازه نخواهند داد افراد نادان آب را گل آلود کنند . اگر در این وبلاگ انتقاداتی هم شما ملاحظه می فرماید به لحاظ عملکرد برخی افراد نا باب است که متاسفانه در ظاهر دم از وحدت می زنند ولی در خفا به طرق مختلف زمینه بروز اختلافات را تشدید می کنند .

شهروند سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1387 ساعت 11:49 ق.ظ

سلام
تاریخ تکرار می شود ولی نه عینا
بلکه نمونه آن تکرار می شود با مقیاسی همسان ٬ یا کوچکتر و یا بزرگتر .
در هر جامعه ای باشی ٬ طلحه دارد و زبیر هم .
مالک دارد و میثم هم .
سیلی خور هم تا دلت بخواهد موجود است .
ما داریم زیر پای قدرت طلبی و بی عدالتی بعضی له می شویم ٬ اما زخم صفین نداریم .

ای کاش ... ای کاش ... و ای کاش...
فقط آقا بیاید

شهروند پس قبول داری که تاریخ تکرار می شود .
زخم صفین مثال است اگه درد دین وعدالت داشته باشی چه دیدی که فرادی قیامت ملکی بیاد بگه تو زخم علی (ع)‌را به سینه داری که اول مظلوم عالم بود . بدون حساب و کتاب برو تو بهشت . برو خوش باش که تو دنیا خیلی زجر کشیدی .
آقا می آید شک نکن اگه دل ما با اون باشه هر وقت هم که بیاد ما را از قبر بیرون میکشن و در رکاب خواهیم بود ولی اگه بیاد و ما آماده نباشیم معلوم نیست که خودمون در مقابلش قرار نگیریم .
من که خیلی از این بابت نگرانم .
شما چی ؟

بهروز شنبه 28 اردیبهشت 1387 ساعت 11:29 ق.ظ

مسلما از اینگونه تیتر زدن منظور خاصی مد نظرتون بوده .
امام علی با ایشان به قرآن مناظره مکن را برای کی گفته ؟
عبدالله بن عباس و افراد غیر معصوم ؟
منظور امام عدم مناظره به قرآن برای امام حسن و امام حسین و .. و امام صادق و ...که نیست؟ هست ؟من و شما می توانیم در این مورد نظر دهیم و تفسیر به رای کنیم ؟
در مطلب قبلی تان در مورد قیاس امام علی و حکومت و امامت ایشان با حال حاضر مطلبی را نوشتم و در آن از آیه قران مطلبی آورده شده بود .
منظور شما دقیقا بعد از آن پست و اینگونه پست زدن امیدوارم که من نبوده باشم زیرا اگر اینچنین باشد خدمتان عرض می کنم که اون مطلب قسمتی از مناظره بین امام صادق (ع) و نعمان بود . امام با استفاده از علم خود و قرآن با ایشان مناظره کرده است . امام صادق که دیگه حق داره با قرآن مناظره کنه یا اونم نمی تونه ؟
در مورد تکرار تاریخ نیز تاریخ شاید تکرار شود و می شود ولی حضرت علی )ع( تکرار نخواهد شد . حکومت او نیز همچنین .

بهروز جان سلام
اصلا منظور بنده از این مطلب چنین چیزی نیست که شما برداشت نمودید .
خواستم اشاره کنم که امام توصیه فرموده اند با سنت پیامبر که همان روایات و احدایث و رفتار ایشان است با دیگران مباحثه کنید تا بهانه نداشته باشند . چون خواراج پیامبر را در ظاهر قبول داشتند و ادعا می کردند که پیرو او هستند .
بنده بعضی مواقع با افرادی مواجه می شوم که به هیچ چیز و هیچ کس و هیچ دین و آئینی اعتقاد ندارند . در واقع هیچ نقطه مشترکی نداریم تا بحث را از آنجا شروع کنیم . برای مثال علمای ما در بحث با علمای مسیحی و یهودی به استناد نقاط مشترکی که هم مورد قبول قران هم تورات و انجیل است به گفتگو می نشینند .
افرادی پیدا می شوند که نه نظام را قبول دارند ، نه امام راحل را ، نه ائمه را و هیچ جایگزینی هم ارائه نمی دهند وتنهای تنها همه چیز را نقد می کنند و بر خرابه ای که با نقد خود فراهم می کنند هیچ بنای جدیدی نمی سازند .
من از شما و دیگر کاربران محترم عاجزانه تقاضا دارم که ابتدا باور های مشترکمان را مطرح تا بر پایه آنها به بحث و گفتگو بنشینیم .
آیا تنها خدا را قبول داریم ؟
خدا و پیامبر را قبول داریم ؟
خدا و پیامبر و ۱۲ امام را قبول داریم ( شیعه)
خدا و پیامبر و ۱۲ امام و حکومت فقیه در عصر غیبت را قبول داریم ؟
خدا و پیامبر و ۱۲ امام و حکومت فقیه در عصر غیبت و امام راحل را قبول داریم ؟‌
و........ الی آخر
یا اینکه هیچکدام را قبول نداریم و به قول معروف لامذهب هستیم .
موفق باشی

غریب اشنا جمعه 27 اردیبهشت 1387 ساعت 02:42 ق.ظ

سلام اقای مرادی:پس با توجه به روایت قربونه مظلومیتش برم معیار علی میباشد(این تفسیر از روایت از حکیم متاله حضرت ایه الله جوادی املی حفظه الله است)؛ با توجه به عمق روایت دیگر جای برای تکثر گرای و حقیقتهای مختلف و قرائتهای مختلف از دین نمیباشد پس علی حق است؛ اذن الله است ؛عین الله و ید الله است.ایام ایام فاطمیه است از خدا می خام یک سیلی در راه علی بخوری که مزه حمایت از علی را مانند همسرش بچشی.دوستار شما: غریبم اما اشنایم
















غریبه آشنا سلام
دعای قشنگی در حق این حقیر کردی امیدوارم لیاقتش را داشته باشم . به یاد یه داستان افتادن بد نیست اشاره کنم اگه ناقص گفتم خواهش دارم شما تکمیلش کنید . در کتابی می خوندم که چندقرن بعد از صفین دو نفر سر اینکه حق با علی بوده و یا معاویه بحثشون بالا می گیرد و در نهایت یکی به طرفداری از علی و دیگری به طرفداری از معاویه بر روی هم شمشیر می کشند . طرفدار معاویه در یک حرکت ناگهانی شمشیری بر فرق طرفدار علی می زند و او نقش بر زمین می شود . در حالی که احساس می کرده دارد مرگ او را می گیرد ناگهان متوجه آقایی بر سر بالین خود می گردد که با کشیدن دست بر سرش زخم او خوب می گردد و به ایشان می گوید هر کس از تو پرسید اثر این زخم از برای چیست تو بگو این زخم جنگ صفین است . می گویند با توجه به اینکه چندین قرن گذشته بود این فرد در پاسخ هر کسی که علت زخم را می پرسید عرض می کرد این اثر جنگ صفین است .
حالا خدا کند یکی پیدا بشه در راه علی و فاطمه یه سیلی به ما بزند تا فردای قیامت بهانه داشتم باشیم که ما در دنیا دوست دوستان شما و دشمن دشمنان شما بودیم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد