شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ
شهر من نراقmoradi naraghi

شهر من نراقmoradi naraghi

به خاطر تو از خیلی چیزها گذشتم و خواهم گذشتُ تا تو باشی برای همیشه در تاریخ

ای کاش پای نراقی ها به چراغ برق باز نمی شد !!!

 

ما ایرانی ها عادت داریم شکست ها و ناکامی های خود را به دشمن خارجی نسبت دهیم و همیشه به دنبال این هستیم که دیگران را عامل آن بدانیم .  مثلا ما نراقیها همیشه دلیجانی ها را مسبب مشکلات خود می دانیم و دلیجانی ها محلاتی ها و اراکی ها را  و اراکی ها دیگر استان ها و مرکزرا و در نهایت می رسیم به همان مطلبی که اشاره نمودم . این در حالی است که واقعیت چیز دیگری است .

هر جامعه ای باید ریشه مشکلات خود را ابتدا در خودش پیدا کند . برای مثال نراقیها از دهه چهل به بعد با ورود به بازار لوازم یدکی کشور توانستند موقعیت خوبی پیدا کنند و این شد که در دهه های 50 و 60 هر جوان نراقی نهایت آمال و آرزوهایش رفتن به چراغ برق بود تا یک شبه به نان و نوایی برسد به همین خاطر سطح تحصیلات جوانان نراق به شدت افت کرد و در عوض تعدادی زیادی از آنها که استعداد خوبی در امر تحصیل داشتند تبدیل به دلال هایی شدند که در بهترین حالت  شماره فنی لوازم را به خوبی می دانستند واز طریق دلال بازی به تمکن مالی خیره کننده ای رسیدند این در حالی است که طبق آمار قبل از این زمان ما بیش از 50 نفر تحصیلکرده در مقطع دکترا در تمامی رشته ها داشتیم و بعد از این  دوره زمانیُ آمار افراد تحصیلکرده در همه سطوح  به شدت کاهش پیدا کرد .متاسفانه پول زیاد نه تنها باعث رشد همشهریان ما نشد بلکه در مقطعی غرور حاصل از این پیشرفت سریع موجب گردید که دیگر خود را با شرایط روز منطبق نکنند و در همان کار و حرفه خود هم در بازار از دیگران جای بمانند ( البته تعداد معدودی از این قاعده استثناء می باشند )

درآمد حاصل از دلالی اجازه نداد که همشهری های ما به فکر تولید باشند و به جای اینکه واسطه باشند در زمینه تولید فعالیت نمایند چون تولید نیاز به دانش فنی داشت که آنها از آن بی بهره بودند .

 خوب به یاد دارم در دهه شصت هنوز یک جوان نراقی مقطع راهنمایی را تمام نکرده بود در ذهنش خواب رفتن به خیابان چراغ برق را می دید که چگونه آمال و آرزو های او را تحقق می بخشد ولی دهه 70 و 80 جریان کاملا عوض شد ،دیگر مناسبات اقتصادی حاکم بر بازار اجازه پول دار شدن یک شبه را به کسی نمی داد و بازار در حال رقابتی سخت برای ماندن افراد با تجربه و متخصص و اخراج افراد بی تجربه و تازه کار بود لذا به همین دلیل تعدادی از جوانان که به خیابان چراغ برق و اکباتان رفته بودند یا بازگشته یا اینکه وارد شغل دیگری در تهران شدند .  خیلی ها شاید از چراغ برق به عنوان یک عامل رشد نراق یاد کنند ولی با تحلیل فوق بنده یکی از بزرگترین دلایل عقب ماندگی شهر نراق را همین چراغ برقی می دانم که متاسفانه خیلی ها  در تحلیل های خود اکنون هم به آن افتخار می کنند. قصد ندارم بحث نراقی دلیجانی به راه بیندازم ولی واقعیت چیزی نیست که آن را بتوان کتمان کرد . روزگاری در دلیجان تنها یک نفر لیسانسه داشته که به همین نام در شهر مشهور می شود ولی در طول 50 سال گذشته  دلیجانی ها بر عکس ما تلاش می کنند تا متخصص شوند و دقیقا بر عکس ما نراقی ها در امر تولید سرمایه گذاری کرده و به همین دلیل هم خود به نان و نوایی رسیده اند و اینکه نرخ بیکاری را در شهرشان  به صفر رسانده و اکنون به قول معروف هم خدا راضی است و هم بنده خدا آنوقت ما نراقی ها نشسته ایم و عامل تمامی مشکلات خود را دلیجانی ها  عنوان می کنیم  .

این نوع تحلیل کردن تحلیل انسانها کوری است که حتی یک قدم جلو تر از خودشان را نمی بینند و جای تاسف دارد که برخی مواقع افراد تحصیکرده این گونه موضوعات را بهانه و توجیهی برای کم کاری ها خود  می دانند و هر روز به آن دامن می زنند.  

شما کاربر محترم در این خصوص چه نظری دارید ؟ 

نظرات 6 + ارسال نظر
un سه‌شنبه 24 اسفند 1389 ساعت 12:50 ب.ظ

با سلام نمیخواهید دست این کاشانی ها رو از دانشگاه کوتاه کنید........

و علیکم السلام .
تا بچه های نراق در دانشگاه به دنبال تخریب همدیگر باشند . نه
حالا فرض کن کوتاه کردیم بعدش چی ؟
کدام نراقی را بگذاریم رئیس- کدام را بگذاریم معاون اداری مالی و .....
که تیکه پارش نکنن .

... سه‌شنبه 3 دی 1387 ساعت 02:06 ب.ظ

حیف این اسم روی وبلاگت. این چرت وپرت ها چیه می نویسی
اصلا از وبلاکت خوشم نیومد . از کوته فکری دست بردار . عاملی بدبختهای مردم نراق افرادی از گروه خودت هستند که یه حرفی را نسنجیده میگن و بیشتر فکر منافع خودشان هستند تا مردم .

سلام دوست عزیز
حالا که تو خوشت نیامده من میرم خودم را می کشم !!!
و دیگه هم وبلاگ نویسی نمی کنم !!!
برادر یا خواهر عزیز همینکه من افکارم را به نقد شما گذاشته ام این نهایت جسارت ُشهامت و صداقت است . هر چه باشیم منافق نیستیم که در خفا یک حرف بزنیم و در ظاهر یک حرف دیگر .
به لطف الهی و به کوری چشم همه دشمنان مردم نراق خیلی هم خوشبخت هستند و برای آینده ای بهتر تلاش می کنند .

[ بدون نام ] جمعه 15 آذر 1387 ساعت 05:48 ب.ظ

نمی دونم خواب می بینم یا بیدارم بالاخره یکی پیدا شد که واقعیات رو بگه و از زمین و زمان نناله

س. صادقی یکشنبه 10 آذر 1387 ساعت 10:30 ب.ظ

جناب آقای مرادی شما در ارائه آمار تحصیلکرده های نراق دارید غلو می کنید فکر نمی کنم اینطور که شما نوشته اید در دهه ۵۰ و ۶۰ پنجاه نفر دکتر داشته باشید .

سلام دوست عزیز
در مطلب بعدی به این ایراد شما پاسخ خواهم داد و در آینده نزدیک لیستی که بیش از ۵۰ آق و خانم دکتر که سن آنه بیش از ۴۵ سال است را حضورتان از طریق همین وبلاگ تقدیم خواهم کرد . وقتی برای اولین بار که این آمار را تهیه کردم و به افراد مطلع نراقی نشان دادم آنها هم خود باور نداشتند چه برسد به شما . لذا من به شما حق می دهم که در این خصوص شک داشته باشید . تنها در یکی از خانواده های نراق به نام امینیان می باشند ۵ نفر دارای تحصیلات دکترا وجود دارد .

دلیگون دات کام شنبه 9 آذر 1387 ساعت 09:24 ق.ظ http://deligon.blogfa.com

سلام
مطلب جالبی را اشاره کردید خوب است برخی دوستان دلیجانی هم یکبار آن را بخوانند تا به جای گلایه از دود و دم ناشی از صنعت پر رونق دلیجان به اثار و برکات آن هم فکر کنند...
به ما هم سر بزنید آقای مرادی
ضمنا ما بدون تعصب شما را خیلی وقت است لینک کرده ایم...

سلام دوست عزیز
چند بار تلاش کردم ولی وبلاگ شما را نتوانستم مشاهده کنم مجددا برای بازدید از آن اقدام خواهم کرد . اما در خصوص لینک ضمن تشکر از لطفی که به بنده داشتید کمی به من فرصت دهید مطمئن باشید اگر بدون تعصب کور قلم بزنید دوستان خوبی برای هم خواهیم بود .
باز هم عذر می خواهم چون تعصب به تنهایی یک ارزش است ولی زمانی که به تعصب کور تبدیل می شود اشکال دارد.
برای مثال تعصبی که ما نسبت به دشمنان اهل بیت داریم از جمله تعصب های مثبت است که بعضی مواقع از آن به اسم غیرت هم نام می برند . شما باید نسبت به شهر ُ تاریخ و فرهنگ خود تعصب داشته باشید تابرای آبادی آن تلاش کنید این یک ارزش است ولی وقتی این تعصب باعث شود حقایق پیرامون خود را نبینیم تعصبی کور می شود بنده در این مطلب سعی کردم ثابت کنم که متعصب کوری نیستم .

سید جمعه 8 آذر 1387 ساعت 07:36 ب.ظ

سلام .
مطلب قشنگی بود باعث شد ساعت ها به آن فکر کنم .
تابحال از این جهت به چراغ برق فکر نکرده بودم . من مدت کوتاهی در چراغ برق بودم دقیقا اینکه سطح سواد آنها پائین می باشد حق با شما است .
دست حق یارت

سلام . ممنون از اینکه وبلاگ را قابل نظر دادن دانستید .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد